10 جمله از 10 شخصیت معروف و ثروتمند

رسـول خـدا (ص ) فـرمـود: هـرکـس چـهـار آیـه از اول سـوره بـقـره و آیة الکرسى و دو آیه بعد از آن (یعنى آیه هاى (((لا اکراه فى الدین ....))) و آیه : (((اللّه ولى الذین آمنوا....)))) و سه آیه آخر سوره بقره را بخواند در جان و مالش بدى نبیند و هیچ شیطانى باو نزدیک نشود، و قرآن را فراموش نکند. 

 

 

افراد مشهور و پولدار هر یک داستان های جالبی برای خود دارند و خواندن سرگذشت هر یک از آنها می تواند راهگشای خوبی برای آنان که انگیزه موفقیت دارند، باشند.

فرقی نمی کند اپرا وینفری باشی یا پیر امیدیار! مهم این است که بخواهی موفق شوی و خسته و درمانده نشوی در این راه سخت، اگر هم شدی دوباره خودت، خودت را شارژ کنی و ادامه راه ...

در این راه البته شنیدن حرف های کسانی که موفق شده اند و درس گرفتن از تجربه آنها چون چشمه آب جوشانی است در بیابان.

در این گزارش 10 جمله از 10 شخصیت مشهور و پولدار دنیا را عینا برای شما نقل می کنیم، بقیه اش دیگر با خودتان:

ادامه مطلب ...

بیاموزیم فداکاری را

 هر که پیش از سلام کردن آغاز بسخن کند پاسخش را نگوئید، و فرمود: پیش از سخن گفتن بسلام کردن آغاز گفتار کنید، و هر که پیش از سلام کردن آغاز سخن کرد پاسخش ندهید.  

 

بیشتر پسر بچه ها اگر برنده جایزه ای شوند ممکن است، پول جایزه را صرف خرید اسباب بازی و یا بازی های مختلف کنند ولی ویات اربر، هشت ساله ، وقتی جایزه 1000 دلاریش را به دختر 2 ساله همسایه شان به نام کارا که با سرطان خون دست و پنجه نرم می کند اهدا کرد، همسایگانش را در محله ادواردویل در النویز متحیر کرد.

این پسر کوچک گفت: "می خواستم آن پول را به آنها بدهم زیرا نمی دانستم خودم با آن پول چکار کنم."

وقتی دختر همسایه عزیز میشود! + عکس

این بیماری 90 درصد شانس درمان دارد و در حال حاضر کارا به درمان خوب پاسخ داده و پیش بینی می شود درمان او حدود دو سال و نیم طول بکشد.

وقتی دختر همسایه عزیز میشود! + عکس

وقتی دختر همسایه عزیز میشود! + عکس

 

لحظه های زیبای یک رئیس جمهور

 

نرمى میمنت دارد و خشونت نحوست . 

رسولخدا (ص ) 

 
محمد علی رجایی ، متولد 1312 به شهرستان قزوین ، در سال 1360 با رای اکثریت قاطع ملت ایران به ریاست جمهوری انتخاب شد. وی اعتبار نامه خود را از دستان امام امت دریافت کرد اما عمر ریاست او به یک ماه هم نکشید و 29 روز بعد ، در آتش کینه منافقین کوردل سوخت و بال در بال ملائک گشود اما همین زمان اندک از وی اسطوره ای ساخت که محبتش در دل نسل های آینده نیز نفوذ کرد  و امروز ، با گذشت قریب به 30 سال از شهادت آن آزاده مرد، هنوز هم نامش در دل های عاشق به خدمت مردم، امید و هیجان به حرکت می آفریند.
 
تصویر زیر که در اتاق هیئت دولت گرفته شده است ، زیباترین لحظات رییس جمهور محبوب ایران را ثبت کرده است و احتمالا مربوط به ماه های نخست وزیری ایشان می باشد. افراد موجود در عکس ، جناب دکتر حسن عارف ،وزیر فرهنگ و آموزش عالی و  شهید صادق اسلامی  از شهدای حزب جمهوری و سرپرست وقت وزارت بازرگانی می باشند. 
 
 

منبع : مشرق

بددهانی را کنترل کنید

 حـضـرت صـادق عـلیه السلام فرمود: قرآن عهد خداوند و فرمان او است بر خلقش پس سـزاوار اسـت بـراى شـخص ‍ مسلمان که در این عهد و فرمان خدا نظر افکند و روزى پنجاه آیه از آن بخواند.


چرا بد دهانی و دشنام گویی ناپسند است

 

1 - بد دهانی از اعتبار و شان شما کاسته و شخصیت شما را زیر سوال می برد.

2 -روابط شما را به خطر می اندازد.

3 - نزد دیگران از احترام کمتری برخوردار خواهید شد.

4 - نشان دهنده آن است که شما روی رفتار و هیجانات خود کنترلی ندارید. نشانه عدم خویشتنداری و ضعف شخصیتی. عدم بلوغ هیجانی.

5 - نشانه جهل، کم سوادی و نا فرهیختگی است. نشانه انحطاط فرهنگی در جامعه نیز می باشد.

ادامه مطلب ...

14 قانون برای اینکه خودتان باشید

 

روزگار بدن ها را فرسوده و آرزو ها را تجدید و مرگ را نزدیک ساخته و امیدواری ها را دور میسازد


امام علی (ع)

 

 

 14 قانون برای اینکه خودتان باشید

 

خودتان باشید. اگر سعی کنید یک نفر دیگر باشید، فقط خودتان را تلف کرده اید. خودِ درونیتان را در آغوش بکشید و بدانید که هیچکس ایده ها، توانایی ها و زیبایی شما را ندارد. همانی باشید که از خودتان می شناسید—بهترین مدل خودتان. و از اینها گذشته، با خودتان صادق باشید.

از همین امروز شروع کنید...

اولویت هایتان را مشخص کنید. 

 

بقیه در ادامه مطلب 

ادامه مطلب ...

احادیث زیبا در مورد دوستى دنیا و حرص بر آن

حضرت صادق (ع ) فرمود: ریشه و سر هر خطا کارى دوستى دنیا است . 

 

توضیح :
بـایـد دانـست که دنیا و دوستى آن بخودى خود مذموم نیست ، آنچه مذموم است آن دنیائى است کـه انـسـانـرا از کـسـب کمالات و تحصیل آخرت باز دارد، و او را بمهالک اندازد، و گرنه وسـیـله بـسـیـارى از سـعـادت هـمـیـن دنـیـا و دوسـتـى آن اسـت ، دنـیـا اسـت کـه مـحـل نـزول فـرشتگان رحمت ، و خانه پیمبران ، و جاى تجارت اولیاء خدا بوده ، چنانچه امـیـرالمـؤ مـنـیـن (ع ) فـرمـایـد، و روى هـمـیـن اصـل ، پیمبران و ائمه اطهار از خداى تعالى طول عمر و ماندن در دنیا را مى خواستند، چنانچه در کلام سید الساجدین علیه السلام است ، که از خدا براى صرف در اطاعتش طول عمر مى خواهد، و البته این چنین دنیائى عین آخرت اسـت ، چـنـانچه در روایت صحیح از ابن ابى یعفور حدیث شده است که گوید: عرض کردم بحضرت صادق علیه السلام که ما دنیا را دوست داریم ؟ فرمود: میخواهى براى چه کار؟ عرض ‍ کردم : مى خواهم بوسیله بوسیله آن ترویج کنم و حج بجاى آورم و برنانخورهاى خـود انـفـاق کـنـم ، و به برادران دینى خود برسانم ، و صدقه دهم ؟ فرمود: این از دنیا نـیست ، (بلکه ) این آخرت است . پس رویهمرفته آنچه از اخبار و آیات استفاده مى شود آن اسـت کـه دوسـتـى دنـیائى که باعث فراموشى آخرت و تن پرورى و واگذاردن دستورات الهـى و حـرص بـر لذات و شـهـوات و گـنـاهـان و امـثـال ایـنـهـا بـاشـد مـذموم است ، و بعبارت روشنتر دنیا را براى دنیا بخواهند نه براى آخـرت ، ولى اگـر دنـیـا را بـراى درک سـعادات و کسب کمالات و آخرت بخواهد مذموم نیست بلکه ممدوح است (این بود ملحض کلام مجلسى علیه الرحمة در باب ذم دنیا).
 

بقیه این احادیث زیبا در ادامه مطلب

ادامه مطلب ...

10 اصل از گاندی که میتواند شما و دنیایتان را متحول کند

از امـام صـادق عـلیـه السـلام روایـت شـده اسـت کـه رسـول خـدا (ص ) فـرمـود: بـدترین مردم در روز قیامت نزد خدا کسانى هستند که از ترس بدى و شر آنها احترام و اکرامشان کنند. 

 

10 اصل از گاندی که میتواند شما و دنیایتان را متحول کند 

"نباید ایمان خود به بشریت را از دست بدهید. اگر چند قطره از آب اقیانوس آلوده شود کل اقیانوس آلوده نمی گردد."

"فاصله بین آنچه انجام می دهیم و آنچه توانایی انجامش را داریم برای حل بیشتر مشکلات جهان کافی خواهد بود."

"اگر آدم شوخ طبعی نبودم مدت ها پیش خودکشی کرده بودم. "

ماهاتما گاندی نیازی به معرفی ندارد. همه مردی را که رهبری ملت هند برای استقلال از سلطه انگلیس در سال 1947 بر عهده داشت می شناسند.

پس بیایید به بررسی چند نکته از عقاید گاندی بپردازیم.


1. خودتان را تغییر دهید.


ادامه مطلب ...

چند سخن از بزرگان

کسی که تعهد نداشته باشد دین ندارد 

 امام کاظم(ع)


چند سخن از بزرگان

۱

گرفتاری انسانها از جهل نیست از تنبلی است

2

وقتی انسان دوست واقعی دارد که خودش دوست واقعی باشد

3

به چشمانت بیاموز که هر چیزی ارزش دیدن ندارد

4

وقتی همه مانند هم فکر کنیم کسی فکر نمیکند

5

مشکل به وجود آمده را با همان فکری که ساخته اید نمیتوانید حل کنید

6

تواضع نردبان بزرگی و بلندی است

7

دیروزت را مرور کن تا فردایی بهتر داشته باشی

8

به جای لعنت بر تاریکی بهتر است شمعی روشن کنید

9

اولین گام در آگاهی درک جهل است

10

به تعویق انداختن کارها.تلاش برای رسیدن به دیروز است

11

سختگیر ترین معلم تجربه است چون که قبل از درس دادن امتحان میگیرد

برکات خوشرویی

برکات خوشرویی


امام باقر (ع ) فرمود: کاملترین مردم از لحاظ ایمان خوشخلقترین آنهاست  

 

رسولخدا (ص ) فرمود: روز قیامت در ترازوى کسى چیزى بهتر از حسن خلق گذاشته نمیشود.

چهار چیز در هر که باشد ایمانش کاملست ، واگر سر تا پایش گناه باشد، نقصى باو نرساند، و آنها راستگوئى ورد امانت و حبا و حسن خلق است 
 
امام صادق (ع ) فرمود: مؤ من بعداز انجام واجبات پیش خداى عزوجل عملى محبوبتر از این نیاورد که مردم را از لحاظ خلقش در وسعت گذارد. (یعنى تنگ خلق نباشد). 
 
رسولخدا (ص ) فرمود: آنکه خلق نیکو دارد، پاداش روزه گیر شب زنده دار، دارد.
 
رسولخدا (ص ) فرمود: بیشتر چیزى که امتم را ببهشت میبرد، تقواى خدا و حسن خلق است .
 
امام صادق (ع ) فرمود: خلق نیکو گناه را آب کند، چنانکه خورشید یخ را آب میکند.

امام صادق (ع ) فرمود: نیکوکارى و حسن خلق خانه ها را آباد کند و بر عمرها بیفزاید.
 
امام صادق (ع ) فرمود: خداى تبارک و تعالى بیکى از پیغمبرانش وحى فرمود: که خلق خوش گناه را آب میکند، چنانکه خورشید یخ را آب میکند.
 
امام صادق (ع ) فرمود: مردى در زمان پیغمبر (ص ) وفات کرد، او را نزد گورکنها بردند، آنها نتوانستند چیزى از زمین بکنند، پیغمبر (ص ) شکایت کردند، و گفتند: یا رسول الله کلنگ ما در زمین کارگر نمیشود، مثل اینکه آنرا بسنگ خرا میزنیم . 

پیغمبر (ص ) فرمود: براى چه ؟ رفیق شما که خوش خلق بود، ظرف آبى بیاورید، چون آنرا آوردند، دست در آن برد و بر زمین پاشید، سپس فرمود: بکنید: گورکنها کندند، زمین مثل ریگ نرمى بود که روى آنها میرخت . 

 امام صادق (ع ) فرمود: خلق و خوى بخششى است که خداى عزوجل بمخلوقش عطا میکند، برخى از آن غریزى و فطرى و برخى از آن نیت است (یعنى با تصمیم و اکتساب و تمرین پیدا میشود و غریزه و فطرت ثانوى میگردد).
عرضکردم : کدامیک از ایندو بهتر است ؟ فرمود: آنکه غریزه دارد، بر آن سرشته شده و غیر آن نتواند کند و آنکه نیت دارد، بسختى خود را بصبر بر طاعت و امیدارد، پس این بهتر است  
 
 
امام صادق (ع ) فرمود: خداى تبارک و تعالى ثوابى را که بر حسن خلق بنده میدهد مانند ثواب کسى است که هر صبح و شام در راه خدا جهاد کند.
 
 
امام صادق (ع ) فرمود: خداى تبارک و تعالى پاره اى از اخلاق دوستانش را بدشمنانش عاریه میدهد تا دوستانش ‍ بتوانند در زمان دولت دشمنانش زندگى کنند.
 
 
امام صادق (ع ) فرمود: هرگاه با مردم آمیزش کنى ، اگر توانى که دستت بالاتر از آنکه با او آمیزش کرده اى باشد بکن (یعنى در عطا و احسان و سایر آداب معاشرت از او جلو باش ) زیرا گاهى بنده در عبادت کوتاهى و تقصیر میکند، ولى حسن خلق دارد و خدا بسبب حسن خلقش او را بدرجه روزه دارى که بعبادت بپاخیزد میرساند.
 
 
بحر سقا گوید: امام صادق (ع ) بمن فرمود: اى بحر خوشخلقى مایه آسانى امور است (شادى میبخشد) سپس فرمود: آیا داستانى را که همه اهل مدینه میدانند برایت نقل نکنم ؟ عرضکردم : چرا، فرمود:
روزى رسولخدا (ص ) در مسجد نشسته بود که کنیز یکى از انصار آمد و خود او هم ایستاده بود، کنیز گوشه جامه پیغمبر را گرفت ، پیغمبر (ص ) بخاطر آن زن برخاست ، ولى او چیزى نگفت ، پیغمبر (ص ) هم باو چیزى نفرمود، تا سه بار اینکار کرد، پیغمبر در مرتبه چهارم برخاست و کنیز پشت سرش بود، آنگاه کنیز رشته اى از جامه حضرت برگرفت و برگشت .
مردم باو گفتند خدا: ترا چنین و چنان کند که رسولخدا (ص ) سه بار نگهداشتى و چیزى باو نگفتى ، که او هم بتو چیزى نفرمود: از پیغمبر چه میخواستى ؟
کنیز گفت : ما بیمارى داریم ، اهل خانه مرا فرستادند که رشته اى از جامه پیغمبر برگیرم تا بیمار از آن شفا جوید، و چون خواستم رشته را برگیرم ، مرا دید و برخاست ، من از او شرم کردم که رشته را برگیرم در حالیکه مرا میبیند، و نمیخواستم در گرفتن رشته با او مشورت کنم ، تا (در مرتبه چهارم ) برگرفتم .
 
 
رسولخدا (ص ) فرمود: با فضیلت ترین شما کسانى باشند که اخلاقشان نیکوتر باشد و همنشین نواز باشند، آنها با مردم انس گیرند و مردم با آنها انس گیرند و روى فرششان نشینند 
 
 
امیر المؤ منین (ع ) فرمود: مؤ من الفت گیر است و کسیکه الفت نگیرد و با او الفت نگیرند خیر ندارد.
 
 
امام صادق (ع ) فرمود: حسن خلق صاحبش را بدرجه روزه دارى که بعبادت ما خیزد میرساند.

نکات زیبا و سخنانی جالب از کوروش کبیر

مومنان خدمت گذار یکدیگرند,گفتم چگونه,فرمود به یکدیگر فایده و سود میرسانند


امام صادق علیه السلام




دختری به کوروش کبیر گفت:من عاشقت هستم.کوروش گفت لیاقت شما برادرمن است که ازمن زیباتر است و پشت شما ایستاده.دخترک برگشت ودید کسی نیست.کوروش گفت:اگر عاشق بودی پشت سرت را نگاه نمیکردی



 

دستانی که کمک می کنند پاکتر از دستهایی هستند که رو به آسمان دعا می کنند.
.

.

.

اگر میخواهید دشمنان خود را تنبیه کنید به دوستان خود محبت کنید.

.

.

.

آنچه جذاب است سهولت نیست، دشواری هم نیست، بلکه دشواری رسیدن به سهولت است .

.

.

.

وقتی توبیخ را با تمجید پایان می دهید، افراد درباره رفتار و عملکرد خود فکر می کنند، نه رفتار و عملکرد شما

.

.

.

سخت کوشی هرگز کسی را نکشته است، نگرانی از آن است که انسان را از بین می برد .

.

.

.

اگر همان کاری را انجام دهید که همیشه انجام می دادید، همان نتیجه ای را می گیرید که همیشه می گرفتید .

.

.

.

افراد موفق کارهای متفاوت انجام نمی دهند، بلکه کارها را بگونه ای متفاوت انجام می دهند.

.

.

.

پیش از آنکه پاسخی بدهی با یک نفر مشورت کن ولی پیش از آنکه تصمیم بگیری با چند نفر .

.

.

.

کار بزرگ وجود ندارد، به شرطی که آن را به کارهای کوچکتر تقسیم کنیم .

.

.

.

کارتان را آغاز کنید، توانایی انجامش بدنبال می آید .

.

.

.

انسان همان می شود که اغلب به آن فکر می کند .

.

.

.

همواره بیاد داشته باشید آخرین کلید باقیمانده، شاید بازگشاینده قفل در باشد

تنها راهی که به شکست می انجامد، تلاش نکردن است .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دشوارترین قدم، همان قدم اول است .

.

.

.

عمر شما از زمانی شروع می شود که اختیار سرنوشت خویش را در دست می گیرید .

.

.

.

آفتاب به گیاهی حرارت می دهد که سر از خاک بیرون آورده باشد .

.

.

.

وقتی زندگی چیز زیادی به شما نمی دهد، بخاطر این است که شما چیز زیادی از آن نخواسته اید .

.

.

.

من یاور یقین و عدالتم من زندگی ها خواهم ساخت، من خوشی های بسیار خواهم آورد من ملتم را سربلند ساحت زمین خواهم کرد، زیرا شادمانی او شادمانی من است.


منابع:http://alireza747.persianblog.ir/post/35

        http://roozfun.com 

 


 

مطالب مرتبط: 

  1. ماجرای واقعی و ترسناک 
  2. فرضیه علمی در مورد بدن جن 
  3. عجیب ترین خانواده در ایران 
  4. مفهوم بیمار  و مار در ایران 
  5.  عجیب ترین جاذبه های توریستی جهان 
  6. عجایب علم نجوم 
  7. تاریخچه فضانوردی 
  8. دو مطلب از عجایب جهان 
  9. صومعه بتل یکی از سه کلیسای ترسناک 
  10. فضیلت عجیب بعضی از سوره ها و نتایج جالب آنها

معجزه عشق


هر مسلمانی درختی بنشاند یا کشته ای بکارد و انسان یا پرنده یا حیوانی از محصول آن بخورد برای وی صدقه محسوب میشود.

رسول اکرم(ص)

  


سالها پیش در کشور آلمان زن و شوهری زندگی می کردند که آنها صاحب فرزندی نمی شدند. یک روز که برای تفریح به اتفاق هم از شهر خارج شده و به جنگل رفته بودند ببر کوچکی در جنگل نظر آنها را به خود جلب کرد.
مرد معتقد بود که نباید به آن بچه ببر نزدیک شد، نظر او این بود که ببر مادر جایی در همان حوالی فرزندش را زیر نظر دارد. پس اگر احساس خطر می کرد به هر دوی آنها حمله می کرد و صدمه می زد. اما زن انگار هیچ یک از جملات همسرش را نمی شنید. خیلی سریع به سمت ببر رفت و بچه ببر را زیر پالتوی خود به آغوش کشید و سپس دست همسرش را گرفت و گفت :
عجله کن! ما باید همین الآن سوار اتومبیل مان شویم و از اینجا برویم.
آنها به آپارتمان خود بازگشتند و به این ترتیب ببر کوچک عضوی از اعضای این خانواده ی کوچک شد و آن دو با یک دنیا عشق و علاقه به ببر رسیدگی می کردند.
سالها از پی هم گذشت و ببر کوچک در سایه ی مراقبت و محبت های آن زن و شوهر حالا تبدیل به ببر بالغی شده بود که با آن خانواده بسیار مانوس بود.
در گذر ایام مرد درگذشت و مدت زمان کوتاهی پس از این اتفاق دعوتنامه ی کاری برای یک ماموریت شش ماهه در مجارستان به دست آن خانم رسید.
زن با همه دلبستگی بی اندازه ای که به ببری داشت که مانند فرزند خود با او مانوس شده بود ناچار شده بود شش ماه کشور را ترک کند و از دلبستگی اش دور شود.
پس تصمیم گرفت، ببر را برای این مدت به باغ وحش بسپارد. در این مورد با مسئولان باغ وحش صحبت کرد و با تقبل کل هزینه های شش ماهه، ببر را با یک دنیا دلتنگی به باغ وحش سپرد و کارتی از مسئولان باغ وحش دریافت کرد تا هر زمان که مایل بود بدون ممانعت و بدون اخذ بلیت به دیدار ببرش بیاید.
دوری از ببر برایش بسیار دشوار بود. روزهای آخر قبل از مسافرت مرتب به دیدار ببرش می رفت و ساعت ها کنارش می ماند و از دلتنگی اش با ببر حرف می زد. سرانجام زمان سفر فرا رسید و زن با یک دنیا غم دوری، با ببرش وداع کرد.
بعد از شش ماه که ماموریت به پایان رسید وقتی زن بی تاب و بی قرار به سرعت خودش را به باغ وحش رساند، در حالی که از شوق دیدن ببرش فریاد می زد:
عزیزم من بر گشتم، این شش ماه دلم برایت یک ذره شده بود، چقدر دوریت سخت بود، اما حالا من برگشتم، و در حین ابراز این جملات مهر آمیز به سرعت در قفس را گشود، آغوشش را باز کرد و ببر را با یک دنیا عشق و محبت و احساس در آغوش کشید.
ناگهان صدای فریادهای نگهبان قفس فضا را پر کرد:
"نه بیا بیرون، بیا بیرون! این ببر تو نیست. ببر تو بعد از اینکه اینجا رو ترک کردی بعد ازشش روز از غصه دق کرد و مرد. این یک ببر وحشی گرسنه است."
اما دیگر برای هر تذکری دیر شده بود. ببر وحشی با همه عظمت و خوی درندگی میان آغوش پر محبت زن مثل یک بچه گربه رام و آرام بود!
اگر چه ببر مفهوم کلمات مهر آمیزی را که زن به زبان آلمانی ادا کرده بود را نمی فهمید اما محبت و عشق چیزی نبود که برای درکش نیاز به دانستن زبان و رسم و رسوم خاصی باشد. چرا که عشق آنقدر عمیق است که در مرز کلمات محدود نشود و احساس آنقدر متعالی که از تفاوت نوع و جنس فراتر رود.


***

از محبت خارها، گل می شود                  وز محبت سرکه ها، مل می شود.
از محبت تلخ ها، شیرین شود                   وز محبت مسها، زرین شود. 
از محبت دار، تختی می شود                   وز محبت بار، بختی می شود.
از محبت نار، نوری می شود                   وز محبت دیو، حوری می شود.
از محبت سنگ، روغن می شود                بی محبت موم، آهن می شود.
از محبت نیش، نوشی می شود                  وز محبت شیر، موشی می شود.
از محبت مرده، زنده می شود                   وز محبت شاه،بنده می شود...

منبع:http://matalebeziba.ir/

نکاتی زیبا در باب عبادت

امـام صـادق (ع ) فـرمـود: در تورات نوشته است : اى آدمى زاد! تنها بعبارت من پرداز تا دلت را از بـى نـیاز پرکنم و نسبت بخواستت ترا بخودت وانگذار، و بر من است که نیاز را از تـو بـردارم و دلت را از تـرس خـود پـرکـنـم ، و اگـر بـراى عبادتم خود را فارغ نـسـازى : دلت را از گـرفـتـارى دنـیـا پـرکـنـم ، سپس در نیاز را برویت نبندم و ترا با خواستت واگذارم .


امـام صـادق (ع ) فـرمود: خداى تبارک و تعالى فرماید: اى بندگان راستى پیشه من ! در دنیا از نعمت عبادتم برخوردار باشید که در آخرت از آن برخوردار خواهید بود.


رسـولخـدا (ص ) فـرمـود: بـهـتـریـن مـردم کسى است که عاشق عبادت شود، با عبادت دست بـگـردن شود و آنرا از دل دوست دارد و با تن خود انجام دهد و براى آن فارغ شود (بکار دیـگـر دل مـشـغـول نـدارد) چـنـین شخصى باک ندارد که زندگى دنیایش بسختى گذرد یا بآسانى


عـیـسى بن عبدالله به امام صادق (ع ) عرضکرد: قربانت ، عبادت چیست ؟ فرمود: نیت خوب داشـتـن بـعبارت از راهى که خدا از آنراه اطاعت شود، همانا اى عیسى ! مؤ من نباشى تا آنکه ناسخ را از منسوخ تشخیص دهى (تا بناسخ عمل کنى و منسوخ را کنار گذارى ).
عرضکردم : قربانت تشخیص دادن ناسخ از منسوخ چیست ؟ فرمود: مگر نه اینستکه با امامى هـسـتـى و بـا حـسن نیت باطاعتش تصمیم میگیرى ، سپس آن امام در میگذرد و امام دیگر میآید و تو با حسن نیت با طاعت او تصمیم میگیرى ؟ عرضکردم : چرا، فرمود: همین تشحیص ناسخ از منسوخست .


امـام صـادق (ع ) فـرمـود: عـبـادت کـنـنـدگـان سـه دسـتـه انـد: 1ـ گـروهـى کـه خـداى عـزوجـل را از تـرس عـبـادت کـنـنـد و این بردگانست ، 2ـ مردمیکه خداى تبارک و تعالى را بـطـمـع ثـواب عـبـادت کـنـنـد و ایـن عـبـادت مـزدورانـسـت ، 3ـ دسـتـه اى کـه خـداى عزوجل را براى دوستیش عبادت کنند و این عبادت آزادگان و بهترین عبادتست .


رسولخدا (ص ) فرمود: چه زشت است فقر بعد از ثروتمندى و چه زشت است گناه بعد از خوارى و درویشى و زشت تر از آن کسى است که عبادت خدا کند و سپس آنرا وا گذارد.

شرح :
زشـتـى فـقـر بعد از ثروتمندى یا از لحاظ اسراف و تبذیر و بیکار ماندن و خرج کـردنـسـت و یـا از لحـاظ ایـنـسـتـکـه انـسـان را وجـو آنکه ثروت دارد و مدتى با دست باز زنـدگـى مـیـکـرده اسـت ، نـاگـاه طـریق بخل و خست پیش گیرد و چون فقرا زندگى کند و یـامـقـصـود زشـتـى در نظر اهل دنیاست ، اگر چه نزد خدا پسندیده باشد و اما زشتى گناه بـعـد از خـوارى و درویشى بمعنى گناه کردن در زمان پیرى و سستى و یا گناه کردن در زمان غنا و ثروت است ، پس از آنکه بفقر و درویشى مبتلى باشد.


ـلى بـن الحـسـیـن صـلوات الله عـلیـهـما فرمود: کسى که بدانچه خدا بر او واجب ساخته عمل کند عابدترین مردمست .

نداشته خدا

امام صادق علیه السلام فرمود: اگر مردمى خداى یگانه بى شریک را عبادت کنند و نماز گـزارنـد و زکـاة دهـنـد و حـج خـانه خدا بجا آرند و ماه رمضان را روزه دارند، و پس از همه ایـنـهـا نـسبت به چیزى که خدا یا رسولش کرده بگویند: چرا بر خلاف این نکرد؟ یا این مـعـنـى را در دل خـود احـسـاس کنند (بى آنکه به زبان آورند) به همین سبب مشرک باشند، سپس این آیه را تلاوت فرمود: (((نه ، به پروردگارت سوگند، ایمان ندارند تا ترا در اخـتـلافـات خـویـش حـاکـم کـنـنـد، سـپـس در دلهـاى خـویـش ‍ از آنـچـه حـکـم کـرده ئى مـلال و گـرفـتـگـى نـیابند و بى چون و چرا گردن نهند65 سوره 4ـ))) سپس امام صادق علیه السلام فرمود: بر شما باد به تسلیم .


نداشته خدا


بار خدایا من در این کلبه حقیرانه و کوچک خودم چیزی دارم که تو در عالم کبریایی و بزرگ خودت نداری.من خدایی مثل تو را دارم و تو وجودی مثل خودت نداری.

 

امام سجاد علیه السلام


از تمام نعمت هایت متشکرم

جملات کوتاه و زیبا

بـو بـصـیـر گـوید: پرسیدم از حضرت صادق (علیه السلام ) از (تفسیر) گفتار خداى عـزوجـل : (((آنانکه ایمان آوردند و ایمانشان را به ستم آلوده نکردند ))) (سوره انعام آیه 82) فرمود: (مقصود از ستم ) شک است (یعنى ایمانشان را به شک نیالوده اند).

جملات کوتاه و زیبا


گر نیت این را دارید که زندگی سازنده تری داشته باشید

به این ۳۰ جمله ایی که با “اگر” آغاز می شوند به خوبی توجه کنید .

۱-اگر محصول یا خدمتی را نمی شناسید تا وقتی به آن شناخت دست نیافته اید آن را نخرید.

۲-اگر تسلطی بر اعمال خود ندارید، ولی بدانید که در نهایت اقدامات شما از آن شماست.

۳-اگر شما حداقل ۱۰ درصد درآمد تان را پس انداز نمی کنید بدانید که صرفه جویی نخواهید کرد.

۴-اگر بیش از حد صحبت کنید،مردم شنیدن حرفهایتان را متوقف خواهند کرد.واگر به اندازه کافی حرف نزنید، مردم هرگز نقطه نظرات شما را نخواهند شنید.


بقیه در ادامه مطلب

ادامه مطلب ...

حس زیبا

ـمـیـل بـن دراج گـویـد: بـه حـضـرت صـادق عـلیـه السـلام عـرض کردم : در دلم چیز بـزرگـى آمـده ؟ فـرمـود: بـگو لا اله الا الله ، جمیل گوید: هرگاه در دلم چیزى میآید مى گفتم : لا اله الا اللّه آن چیز از دلم بیرون مى رفت .

حس زیبا


من یک کودک استثنایی ام از دست هایم به جای گوش استفاده می کنم و از پاهایم به جای دست از چشمانم به جای صدا استفاده می کنم و از صدایم به جای چشمانم چون من یک کودک استثنایی ام.

خداوند انسان ها را آفرید و نیز کودکانی را که نمی توانند بشنوند ، حرف بزنند، نمی توانند ببیند ، راه بروند و با دستهایشان کاری انجام دهند. خدایا، تو به انسان تمام چیزی را کهنیاز دارد داده ای مثل روح جسم ، چشم دست ، پا ، حس بویایی ، شنوایی، لامسه ... و هم چیزی که انسان را کامل کند ولی بعضی از این افراد ناقص هستند درست نمی شنوند ولی می توانند حرف بزنند تو به جای شنوایی به او چیزی دیگری دادی که در انسان هایی دیگر شاید کمتر پیدا شده.
تو به بچه های نابینا یک دنیای سیاه دادی ولی آنها معتقدند این دنیا سیاه نیست آنها نمی بینند ولی می توانند لمس کند می توانند بشنوند اگر از بچه های نابینا حس شنوایی را بگیری دنیای این بچه های استثنایی چه می شود؟
وقتی دو ناشنوا باهم تشکیل یک زندگی را می دهند ثمره آن را در وجود یک بچه سالم و شنوا می بینند دیگر عضه های پدر و مادر تمام می شود دیگر اون سکوتی که همیشه در یک خونه بود می شکند با صدای گریه کردن، خندیدن یک کودک شنوا، وقتی کودک به مراتب بزرگ می شود و پدر ومادر به جای صدای خودشان از وی استفاده می کند به جای او حرف می زنند دیگر پدر و مادر اون ناراحتی که قبلاً داشتند ندارند. خوشحالند که صدا دارند درست است که نمی شنوند ولی صدا دارند.
یک دسته ی دیگر از بچه های استثنایی بچه هایی عقب مانده ذهنی هستند درست مانند یک انسان کامل نمیباشند ولی کارهایی انجام میدهند که از بعضی افراد شاید برنیاید.
پس خداوند به هرکسی یک نوع استعداد خارق العاده داده است خدایا ممنونم و خوشحالم چون دیدم و یاد گرفتم که کودکان استثنایی هیچ فرقی با کودکان سالم ندارند شاید برتر از کودکان سالم هم باشند کودکان سالم از دستهایش برای کار و از چشمایش برای دیدن طبیعت و کنیه دوزی و کارهای اشتباه و از گوش هایشان برای شنیده حرفها ، سخنرانیهای بیهوده ودروغ استفاده می کنند
ولی شعار کودک استثنایی این نیست او یک کودک معمولی نیست او یک فرد استثنایی است به خاطر اینکه برتر و بهتر از کودکان سالم هست.


منبع:شکست سکوت


اینو نوشتم برای کسی که خیلی برام عزیزه

نوشتم برای حقوق دان ...

باب غیب و بهتان

حـضـرت صـادق (عـلیـه السـلام ) فـرمـود: کـه رسـول خـدا صلى الله و آله و سلم غیب در (نابودى ) دین مرد مسلمان زودتر کارگر شود از بیمارى خوره در درون او.

فـرمـود: و نـیز آن حضرت صلى الله علیه و آله فرموده است : نشستن در مسجد به انتظار نـمـاز عـبـادت اسـت تـا حـدثـى از او سـرزنـد عـرض شـد: اى رسول خدا حدص چیست ؟ فرمود: غیبت کردن است .



غـیـبت در لغت به معناى اغتباب است و آن یاد کردن انسان است دیگرى را به چیزى که در آن بدى اوست ، جوهرى در صحاح گوید: آن است که پشت سرشخصى عفیف سخنى گوید که اگـر بـه شـنـود غـمناکش کند، پس اگر راست باشد غیبت است ، و اگر دروغ باشد بهتان است ))) و اما در عرف شرع مجلسى (ره ) و دیگران گفته اند: غیبت در نظر شرع یاد کردن شـخـص مـعـین یا آنکه در حکم معین است (ماننداینکه بگوید: یکى از دو قاضى این شهر) در نـبـودن او و در حـال غـیبتش به چیزى که در او هست و بد دارد نسبت دادن زبان باشد یا به اشـاره یـا بـکـنـایـه ، گوشه زند یا تصریح کند. و غیبت از گناهان کبیره و بزرگ است چنانچه شیخ (ره ) در متاجر گوید نهایت ظاهر اخبار حرمت آن را مخصوص به مؤ من فرموده ، و البـتـه بـایـد دانـست که در موارد زیادى غیبت را جایز دانسته اند. و از حرمت آن استثناء شـده اسـت کـه بـراى اطـلاع بـیـشـتـر خـوانـنـدگـان مـحـتـرم بـکـتـاب مـتـاجـر شـیـخ و مرآة العقول مجلسى علیهما الرحمة و غیر آنها مراجعه کنند.


امـام صـادق عـلیـه السـلام فـرمود: هر که درباره مؤ منى بگوید آنچه دو چشمش دیده و دو گـوشـش شـنـیـده پس او از کسانى است که خداى عزوجل درباره آنها فرموده : همانا آنانکه دوست دارند فراوان (یافاش ) شود فحشاء درباره آنان که ایمان آورده اند، ایشان را است عذابى دردناک ، (سوره نور آیه 18)



مـجـلسـى (ره ) گـویـد: مـقـصـود ایـن اسـت کـه مـورد آیـه تـنـهـا بـهـتـان نـیـسـت بـلکـه شامل حقى هم که دیده و شنیده است میشود.


داود بـن سـرحـان گـوید: از امام صادق علیه السلام از غیبت پرسیدم (که چیست ؟) فرمود: این است که درباره برادرت در دین او بگویى چیزیرا که نکرده است ، و بزبان او منتشر کنى چیزیرا که خداوند بر او پوشانیده بود و حدى درباره آن اقامه نکرده بود.


در کـلام حـضـرت کـه فـرمـود: (((بـرادرت در دیـن او... ))) دو احـتـمـال مى رود، یکى آنکه مقصود برادر دینى باشد که در این صورت فهمیده شود: که غـیـبـت کـافـر و مـخـالف جـایـز اسـت ، و دیـگـر آنـکـه جـمـله مـتـعـلق بـه (((تـقول ))) باشد که معنا چنین شود که (((بگویى درباره دین او چیزى را که نکرده است ))) بـنـسـبـت دادن کـفـر و یـا مـعـصـیـتـى بـاو، و هـر دو احـتـمـال را مـجـلسـى (ره ) ذکـر کـرده اسـت و سـپـس گـویـد: ایـن حـدیـث دلالت کند که غیبت شـامـل بـهـتـان نـیز مى شود و این اصطلاح دیگرى است براى غیبت . سپس وجهى ذکر کرده براى اینکه مقصود همان غیبت اصطلاحى باشد و معناى تازه نباشد.


از امـام صـادق عـلیـه السـلام حـدیـث شـده کـه فـرمـود: از پـیـغمبر صلى الله علیه و آله پرسیدند: کفاره غیبت چیست ؟ فرمود: از خداوند طلب آمرزش کنى براى آنکه غیبتش کردى هر زمان بیادش افتادى .


از این حدیث استفاده شود که در کفاره غیبت استحلال (و حلالیت طلبیدن ) واجب نیست چنانچه جـمـاعـتـى نـیـز واجـب نـدانـسـتـه انـد، و در مـقـابـل جـمـع زیـادى واجـب دانـسـته اند، و جمعى تـفـصـیـل داده انـد مـیـانـه آنـمـوردى کـه غـیـبـت بـگـوش او رسـیـده بـاشـد کـه : ایـنـجـا اسـتـحـلال واجـب اسـت ، و آنجائیکه بگوشش نرسیده باشد که واجب نیست و استغفار کافى اسـت مـجـلسـى (ره ) گـویـد: مـمـکـن اسـت ایـن خـبـر را نـیـز حـمـل بـر ایـن صـورت دوم کـرد و بـدیـنـوسـیـله میان تمامى اخبار در باب غیبت جمع کرد و توافق کرد.


ابـن ابى یعفور از امام صادق علیه السلام حدیث کند که فرمود: هر که بمرد مؤ من یا زن مـؤ مـنـه بـهـتـان زنـد بـآنـچـه در او نـیـسـت ، خـداونـد او را در طـیـنـت خبال برانگیزد و نگهدارد تا از آنچه گفته بیرون آید، گوید: من عرض کردم : طینت چیست ؟ فرمود: چرکى است که از فرج زنان بدکاره بیرون آید.


عناى کلام حضرت که فرمود: (((تا از آنچه گفته بیرون آید))) ممکن است کنایه از دوام و خـلود بـاشـد زیـرا اثـبـات آن بـر او مـمـکـن نـیـسـت چـونـکـه بـهـتـان زده ، و مـحـتـمـل اسـت مـقصود پاک شدن از چرکى گناه بوسیله آتش باشد، و طیبى در شرح مشکوة گـفـتـه اسـت : یـعـنـى تـوبـه کـنـد یا پاک شود، و مجلسى (ره ) فرماید: شاید مقصودش توبه در دنیا باشد لکن بعید است


از یحیى ازرق حدیث شده که گفت : حضرت ابوالحسن (موسى بن جعفر) علیه السلام بمن فرمود: هر که پشت سر مردى چیزى را گوید که در اوست و مردم میدانند که آنچیز در اوست غـیبت کرده او را نکرده ، و هر که پشت سر کسى چیزیرا گوید که در اوست ولى مردم نمى دانـنـد غـیـبـتش کرده ، و هر که پشت سر کسى چیزى گوید که در او نیست به او بهتان زده است .


عـبـدالرحـمـن بـن سـیـابـه گـویـد: شنیدم امام صادق علیه السلام مى فرمود: غیبت آنستکه درباره برادرت بگوئى چیزى را که خدا بر او پوشانده است ، و اما چیزى را که در وجود او آشـکـار و ظـاهـر اسـت مـثل تندخوئى و شتابزدگى (گفتن آن ) غیبت نیست ، بهتان آنستکه درباره اش بگوئى چیزیکه در او نیست .

تعادل

مام صادق علیه السلام راجع به قول خداى عزو جل (تنها بندگان دانشمند خدا از او ترس دارند) فرمود: مراد به دانشمند کسى است که کردارش گفتارش را تصدیق کند و کسى که چنین نباشد عالم نیست

تعادل


فراموش نکنید گاهی توقف لازم است.وگرنه پایمان مجروح و ذهنمان منحرف میشود و خستگی توان جست و جویمان را میگیرد.

در سنت دانشگاهی جمعه سال را در نظر گرفته اند.به ازای هر هفت سال کار استاد باید یکسال را دور از دانشگاه بگذراند.بدین گونه برای گریز از یکنواختی فضایی را برای معرفت های نوین میگشاید.

در روزگاران گذشته کشاورزان زمینشان را به هفت قسمت مساوی تقسیم میکردند.هر سال یکی از این قطعات را بدون کاشتن چیزی در آن رها میکردند.در آن قطعه علف های هرز گیاهان زیر دست و هر آن چیزی رشد میکند که اراده طبیعت بر آن است تا بدون دخالت انسان بروید.بدین سان زمین در خود گردش کار میابد و میتواند در سال بعد بذر کشاورزی را پذیرا باشد.

کسی که با اراده آزاد خود توقف نکند سرانجام توسط زندگی فلج خواهد شد.در جست و جو همه چیز و حتی بیشتر از هر چیز عمل و سکون به یک اندازه اهمیت دارند.


منبع:کتاب اولین روز امروز است

اثر:خدیجه پاپوش-محمد رضا باقی آبادی

۶تذکر بیل گیتس به دانش آموزان

امـام صـادق عـلیـه السـلام روایـت شـده کـه امـیـرالمـؤ منین علیه السلام در ضمن سخنى از (سخنان ) خود فرمود: هر کار (ى که از) برادر دینى خود (سرزند آن ) را ببهترین وجه آن حـمـل کـن ، تـا کـارى کـنـد کـه راه تـوجـیـه را بر تو ببندد، و هیچگاه بسخنیکه از (دهان ) بـرادرت بـیـرون آیـد گـمـان بـد مـبـر، در صـورتـیـکـه بـراى آن سـخـن محمل خوبى مییابى  

 

 شــرح حدیث :
مـقـصـود ایـن اسـتـکـه هر گفتارى یا کردارى از برادر دینى سرزند که داراى دو وجه است یـکـى نـیـک و یـکـى بـد، بـایـد تـا آنـجـا کـه مـقـدور انـسـان اسـت آنـرا حـمـل بـر وجـه نیک کند گر چه احتمال طرف دیگر را هم بدهد و تجسس و وارسى کردن هم جـایـز نـیـسـت و خـداونـد از آن نـهـى فـرمـوده ، مـگـر آنـکـه راهـى بـر حمل وجه نیک بدست نیاورى یا آنرا بر تو ببندد 

۶تذکر بیل گیتس به دانش آموزان 

 

بیل گیتس رئیس اسبق مایکروسافت از بزرگترین ثروتمندان جهان در یک سخنرانی در یکی از دبیرستانهای آمریکا خطاب به دانش آموزان گفت:در دبیرستان خیلی از چیزها را به دانش آموزان یاد نمیدهند.او شش اصل مهم را که دانش آموزان در دبیرستان فرا نمیگیرند بیان کرد. 

 

اصل اول:در زندگی همه چیز عادلانه نیست.بهتر است با این حقیقت کنار بیایید. 

 

اصل دوم:دنیا برای عزت نفس شما اهمیتی قائل نیست.در این دنیا از شما انتظار میرود که قبل از آنکه به خودتان احساس خوبی داشته باشید کار مثبتب انجام دهید 

 

اصل سوم:پس از فارغ التحصیل شدن از دبیرستان و استخدام کسی به شما رقم فوق العاده زیادی پرداخت نخواهد کرد.به همین ترتیب قبل از آنکه بتوانید به مقام معاون ارشد با خودرو مجهز و تلفن همراه برسید باید برای مقام و مزایایش زحمت بکشید. 

 

اصل چهارم:اگر فکر میکنید معلم شما سخت گیر است سخت در اشتباه هستید.پس از استخدام شدن متوجه خواهید شد که رئیس شما خیلی سخت گیر تر از آموزگارتان هست.چون امنیت شغلی آموزگارتان را ندارد. 

 

اصل پنجم:آشپزی در رستورانها با غرور و شاءن شما تضاد ندارد.پدریزرگهای ما برای این کار اصطلاح دیگری داشتند.از نظر آنها این کار یک فرصت بود 

 

اصل ششم:اگر در کارتان موفق نیستید والدین خود را ملامت نکنید.از نالیدن دست بکشید و از اشتباهات خود درس بگیرید 

 

منبع حدیث:اصول کافی 

منبع متن اصلی:کتاب امروز اولین روز است.اثر:خدیجه پاپوش-محمدرضا باقی آبادی 

 

نظر یادتون نره

لقمه ته ظرف

حضرت باقر علیه السلام فرمود: در کتاب على علیه السلام استکه : سه خصلت استکه هـر کـه دارا بـاشد نمیرد تاوبال آنرا ببیند: ستم ، و قطع رحم ، قسم دروغ که بدان با خـدا بـجـنـگ رود، و هـر آیـنـه آن طـاعـتـیکه ثواب و اجرش زودتر برسد صله رحم است ، و بـراسـتـى (چه بسا) مردمیکه از حق روگردانند و با هم پیوند کنند (و صله رحم کنند) پس امـوالشـان زیـاد شود و ثروتمند گردند. و بدرستیکه قسم دروغ و قطع رحم خانه ها را ویـران و خـالى از اهـل و خـانـمـان کـنـد، و خـویـشاوندى را از جابر کند، و از جاى برکندن خویشى مایه قطع نسل گردد.
 

 

لقمه ته ظرف 

 

افق های دور را برای رسیدن به اهداف باید در نظر گرفت.سنجاب برای پریدن شاخه های بالا را در نظر میگیرد تا به راحتی روی شاخه پایین فرود آید. 

اگر به اهدافمان ایمان داشته باشیم رسیدن به آنها قطعی است.اما باید هدف ها را اولویت بندی کرد تا راه رسیدن به آنها را ساده گردد. 

برای دستیابی به اهداف بزرگ باید از تغییرات جزئی شروع کرد.هر حرکتی هرچند کوچک در مسیر تعالی گامی بزرگ است. 

همیشه باید به هدف اندیشید و حرکت کرد تا پیشرفت خوب صورت گیرد. 

بنا به دلایلی ممکن است به هدف نرسید ولی نرسیدن به هدف شکست نیست بلکه فرصتی است طلایی که به کمک آن با ابتکار و خلاقیت میتوان در مسیر موفقیت گام برداشت. 

از ادیسون سوال شد تو ۲۰۰۰ بار برای اختذاع برق شکست خوردذی و نا امید نشدی!او گفت نمیدانم چرا میگویید شکست؟من اکنون دو هزار راه میدانم که به وسیله آن نمیتوان جریان الکتریسیته تولید کرد ولی شما چه میدانید؟ 

خوب بپرسیم تا جواب مناسب دریافت کنیم. 

قبل از آنکه برای حل مسئله ای اقدام کنیم باید برای حل آن تفکر کنیم ولی مطمئن شویم که مسئله ای وجود دارد.گاهی مسائلی ذهن ما را مشغول میکنند که اصلا اتفاق نمی افتند!نباید در قضاوت عجله کرد ممکن است دریافت ما از یک موضوع با واقعیت آن همخوانی نداشته باشد.بهترین تصمیم ها و قضاوت ها سنجیده ترین آنهاست. 

فرصت ها همیشه وجود دارند.فقط نوع نگاه ما است که بعضی را میبینیم و بعضی را از دست میدهیم.همیشه همه چیز به میل ما نیست.پس باید با اعتماد به نفس برای آنچه میخواهیم تلاش کنیم.از سختی ها نمیهراسیم.از اشتباهات پند بگیریم و از فرصت ها استفاده کنین. 

برای رسیدن به موفقیت ناهمواری های زیادی در پیش رو هست. 

در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن          شرط اول قدم آن است که مجنون باشی 

با موفقیت ها نباید چانه زد این درس مهمی است که باید از زندگی گرفت. 

باید وسعت دید داشت و عجولانه و سرسری از کنار موقعیت ها نگذشت 

موفقیت خود را در گرو موفقیت دیگران و نفع خود را در منفعت دیگران بدانیم 

توانایی های دیگران را نباید دست کم گرفت.نقاط قوت باید تقویت گردد.هرکس را بهر کاری ساخته اند.باید به دیگران فرصت داد و هیچ کس را دست کم نگرفت. 

در مسیر موفقیت گاهی لازم است توسط دیگران ارزیابی شویم تا به نقاط ضعف خود پی ببریم 

انسان موفق کسی هست که از هر موقعیتی برای افزایش آگاهی های خود استفاده کند. 

پرسیدن عیب نیست.ندانستن عیب هست. 

اگر کار هوشمندانه ای انجام میدهیم هیچ اشکالی ندارد که ما را احمق بدانند. 

 

در مورد این مطلب نظر بدین

نکات شنیدنی امروز(مکر و فریبکاری)

هـشـام بـن سالم در حدیثى مرفوع از امیرالمؤ منین علیه السلام حدیث کند که فرمود: اگر نبود که مکر و فریبکارى در آتشند من مکر اندیش ترین مردمان بودم . 

 

توضیح :
گـویا جهت اینکه حضرت این سخن را فرموده این بود که مردم معاویه را مردى سیاستمدار و عـاقـل مـى دانـسـتـنـد، و آنـحـضـرت را سست راءى مى پنداشتند، چون میدیدند که حیله هاى مـعـاویه که بر پایه دروغ و مکر بنا نهاده شده بود پیشرفت میکرد، پس آنحضرت بیان فـرمـاید: که او باین نیرنگها آشناتر است ولى چون آنها مخالف با دستور خدا است آنها را بـه کـار نـبـندد چنانچه سید رضى (ره ) در نهج البلاغه از آنحضرت روایت کرده است کـه فـرمـود: (((و ما در زمانى واقع شده ایم که بیشتر مردم آن مکر را زیرکى پندارند، و نـادانـان ایـشـان را زیرک خوانند، آنها را چه شده است ؟ خدا ایشان را بکشد، مرد نیرومند و کـاردان راه حـیـله و نـیـرنگ را میداند ولى امر و نهى خدا جلوگیرى کند، و با اینکه براءى العین آنرا دیده و دانسته و توانائى بکار بردن آنرا دارد وامیگذارد و کسیکه در دین از هیچ گـنـاهـى بـاک نـدارد فـرصـت جـوئى مـى کند و مکر را بکاز اندازد....))) و آشناتر بودن آنـحـضـرت بـمـکـر و حـیـله و داناتر بودنش در بکار بردن آن روشن است زیرا آنحضرت بـهـمه چیز داناتر از دیگران بوده است . این بود ملخصى از گفتار مجلسى (ره ) در معناى حدیث .
 

امـام صـادق عـلیه السلام فرمود: رسولخدا (ص ) فرمود: بیاید هر که عهد شکنى کند در روز قـیـامـت بـا امامى که دهن او کج باشد تا داخل آتش گردد. و بیاید هر که بیت امامى را شکسته دست بریده تا بهمان حال داخل آتش ‍ شود. 

 

ممکن است از لحاظ ادبى کلمه (((بامام ))) متعلق به (((قادر))) باشد و مقصود از (((امام ))) امـام حـق بـاشـد چـنـانـچه مجلسى (ره ) گفته ، و پس از این در خبر (5) بیاید و بنابراین مـعـنـاى حدیث چنین شود: که هر که به امامى و پیشواى حقى از پیشوایان عهدشکنى کند با دهـن کـج وارد صـحـراى مـحـشر گردد و بهمین حال باشد تا بدوزخ رود، و ممکن است حرف (بـاء) در (بـامـام ) بـمعناى (مع ) باشد و متعلق به (یحیى ) باشد و مقصود از (امام ) امام ضـلالت و گمراهى باشد چنانچه فیض (ره ) گفته ، و بنابراین معنى چنین است : که هر کـه عـهد شکنى کند بیاید در روز قیامت در زیر پرچم امامى دهن کج تا بهمان وضع با او بدوزخ رود 

 

امـام صـادق عـلیـه السـلام فـرمـود: کـه رسـول خـدا (ص ) فـرمـوده : از مانیست کسیکه با مسلمانى نیرنگ کند. 

 

طـلحـة بـن زبـیـر گـویـد: از امـام صـادق عـلیـه السـلام پـرسـیـدم : دو شـهـر اسـت و اهـل هـر دو کـافـر حـربـى هـسـتـنـد، و بـراى هـر کـدام پـادشـاهـى جـدا اسـت ، (اهـل آنـدو) بـاهـم جنگ کردند سپس سازش نمودند، پس از آن یکى از آندو پادشاه برفیقش (یـعـنـى بـپـادشـاه دیگرى ) خدعه زد و آمد با مسلمانان سازش کرد که بوسیله آنها با آن شهر دیگر جنگ کند؟ امام صادق علیه السلام فرمود: براى مسلمین نشاید که خدعه کنند، و نـه دسـتور بخدعه دهند، و نه جنگ کنند با آنانکه نیرنگ زنند (و عهد شکنى کنند) ولى مى تـوانـنـد هرجا که مشرکین را یافتند با آنها بجنگند، و آنچه کفار بر آن پیمان بسته اند بر آنان گذرا (و نافذ) نیست . (یعنى پیمان مشرکین و سازششان با یکدیگر صحیح نیست و مـانـع از جـنـگ مسلمانان با آنها نیست .و هر کجا که مشرکین را یافتند میتوانند با آنها جنگ کنند).
 

امام صادق علیه السلام فرمود: که رسولخدا (ص ) فرمود: هر که با امامى بیوفائى (و عهد شکنى کند) با دهن کج وارد محشر گردد تا بدوزخ رود 

 

اصـبـغ بـن نـبـاتـه گـوید: روز امیرالمؤ منین علیه السلام بر منبر کوفه خطبه خواند و فـرمـود: اى گـروه مـردم اگـر عـهـد شـکـنى بد نبود من سیاستمدارترین مردم بودم ، آگاه باشید که هر عهد شکنى تباه کارى و هرزه گى است ، و هر تباه کارى ناسپاسى و کفرى در بر دارد، آگاه باشید که بیوفائى و تباه کارى و خیانت در آتش است .
 

در آخر باید بگم که در کشور خودمان هم اگر بنگرید فراوان نمونه میبینید 

نظر یادتون نره

حرف های بزرگترین مرد تاریخ

حضرت صادق (ع ) فرمود: هر که چون نماز مغرب را خواند سه بار بگوید: (((الحمد لله الذى یفعل ما یشاء و لا یفعل ما یشاء غیره ))) خیر بسیارى باو داده شود.
 

ویژگیهای قرآن و احکام اسلام و فلسفه حج 

 

کتاب پروردگار میان شماست که بیان کننده حلال و حرام-واجب و مستحب-ناسخ و منسوخ-مباح و ممنوع-خاص و عام-پندها و مثل ها-مطلق و مقید-محکم و متشابه میباشد. 

عبارات مجمل خود را تفسیر و نکات پیچیده خود را روشن میکند.از واجباتی که پیمان شناسایی آن را گرفت و مستحباتی که آگاهی از آنها لازم نیست.قسمتی از احکام دینی در قرآن واجب شمرده شد که ناسخ آن در سنت پیامبر(ص)آمده.وبعضی لز آنها در سنت پیامبر واجب شده که در کتاب خدا ترک آن مجاز بوده است.بعضی از واجبات وقت محدودی داشته که در آینده از بین رفته است.محرمات الهی از هم جدا میباشند.برخی از آنها گناهان بزرگ است که وعده آتش دارد و بعضی کوچک است که وعده بخشش داده است و برخی از اعمال که انجام اندکش مقبول و در انجام بیشتر آن آزادند 

خدا حج خانه محترم خود را بر شما واجب کرد.همان خانه ای که آن را قبله گاه انشان قرار داده که چونان تشنگان به سوی آن روی آورند و همانند کبوتران به آن پناه میبرند.خدای سبحان کعبه را مظهر تواضع بندگان در برابر عظمت خویش و نشانه اعتراف آنان به بزرگی و قدرت خود قرار داد و در میان انسانها شنوندگانی را برگزید تا دعوت او را برای حج اجابت کنند و سخن او را تصدیق نمایند و پای در جایگاه پیامبران الهی نهند.همانند فرشتگانی که بر گرد عرش الهی طواف میکنند و سودهای فراوانی در این عبادتگاه و محل تجارت زائران بدست می آورند و به سوی وعده کاه آمرزش الهی بشتابند.خدای سبحان کعبه را برای اسلام نشانه گویا و برای پناهندگان خانه آمن و امان قرار داد.ادای حق آن را واجب کرد و حج بیت الله الحرام را واجب شمرد.بر همه انسانها مقرر داشت که به زیارت آن برویدو فرمود:((آن کس که نوان رفتن به خانه خدا را دارد حج بر او واجب است و آن کس که انکار کند.خداوند از همه جهانیان بی نیاز است))

ده نکته از اعجوبه های تاریخ

 ده نکته در مورد جامعیت علومی قرآن کریم

 

1- امام صادق علیه السلام فرمود: خداى تبارک و تعالى در قرآن بیان هر چیز را فرو فرستاده تا آنجا که بخدا سوگند چیزى را از احتیاجات بندگان فروگذار نفرموده: و تا آنجا که هیچ بنده‏ئى نتواند بگوید ایکاش این در قرآن آمده بود جز آنکه خدا آن را در قرآن فرو فرستاده است. 

 

2- امام باقر علیه السلام مى‏فرمود: خداى تبارک و تعالى چیزى از احتیاجات امت را وانگذاشت جز آنکه آنرا در قرآنش فرو فرستاد و براى رسولش از آن مرز تجاوز کند کیفرى قرار داد.   

3- امام صادق علیه السلام فرمود: خدا حلال و حرامى نیافریده جز آنکه براى آن مرزى مانند مرز خانه هست آنچه از جاده است جزء جاده محسوب شود و آنچه از خانه است بخانه تعلق دارد تا آنجا که جریمه خراش و غیر خراش و یک تازیانه و نصف تازیانه (در حلال و حرام خدا) معین شده است.  

 

3- امام صادق علیه السلام فرمود: چیزى نیست جز آنکه در باره‏اش آیه قرآن یا حدیثى هست.  

 

5- ابوجارود گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: چون بشما از چیزى خبر دهم از من بپرسید کجاى قرآنست آنگاه حضرت ضمن گفتارش فرمود: پیغمبر (ص) از قیل و قال و تباه ساختن مال و زیادى سؤال نهى فرموده است، بحضرت عرض شد، پسر پیغمبر! همینکه فرمودید در کجاى قرآنست؟ فرمود: خداى عزوجل مى‏فرماید: (114 سوره 4) در بسیارى از سر گوشیهاى مردم خیرى نیست جز آنکه بصدقه یا نیکى یا اصلاح میان مردم دستور دهد. و فرمود (5 سوره 4) اموالتان را که خدا اقوام کار شما قرار داده بکم خردان میدهد، و فرموده (101 سوره 5) از چیزهائیکه اگر بر شما عیان شود غمگینتان کند سؤال نکنید. 

 

6- امام صادق علیه السلام فرمود: هیچ امرى نیست که دو نفر در آن اختلاف نظر داشته باشند جز آنکه براى آن در کتاب ریشه و بنیادى است ولى عقلهاى مردم به آن نمیرسد. 

 

7- امیرالمؤمنین (ع) فرمود: اى مردم خداى تبارک و تعالى پیغمبر را بسوى شما فرستاد و قرآن حق را بر او نازل فرمود در حالى که شما از قرآن و فرستنده قرآن بى‏خبر بودید و هم از پیغمبر و فرستنده او، در زمان تعطیلى پیغمبران و خواب دراز ملتها و گسترش نادانى و سرکشى فتنه و گسیختن اساس محکم و کورى از حقیقت و سرپیچى ستم و کاهش دین و شعله‏ورى آتش جنگ، همزمان با زردى گلستان باغ جهان و خشکیدن شاخه‏ها و پراکندگى برگها و نومیدى از میوه و فرو رفتن آبهاى آن، پرچمهاى هدایت فرسوده و پرچمهاى هلاکت افراشته بود، دنیا برخسار مردم عبوس و روى درهم کشیده بود، به آنها پشت گردانیده روى خوش نشان نمى‏داد: میوه دنیا آشوب و خوراکیش مردار بود نهانش ترس و آشکارش شمشیر بود: بند از بند شما جدا گشته و پراکنده بودید، دیدگان مردم جهان نابینا و روزگارشان تاریک بود پیوند خویشى خود را بریده و خون یکدیگر را مى‏ریختند، دختران خود را در جوار خود زنده بگور کردند، زندگى خوش و رفاه و آسایش از ایشان دور گشته بود، نه از خدا امید پاداشى و نه از او بیم کیفرى داشتند، زنده ایشان کورى بود پلید و مرده آنها در آتش و نومید. در آن هنگام پیغمبر اکرم نسخه‏اى از کتب آسمانى نخستین بر ایشان آورد که کتب جلوترش را تصدیق داشت و حلال را از حرام مشکوک جدا ساخت، این نسخه همان قرآنست، از او بخواهید تا با شما سخن گوید، او هرگز سخن نگوید، ولى. من از او بشما خبر مى‏دهم، در قرآنست علم گذشته و علم آینده تا روز قیامت میان شما حکم مى‏دهد و اختلافات شما را بیان مى‏کند، اگر از من قرآن را بپرسید به شما مى‏آموزم. 

 

8- عبدالاعلى گوید: شنیدم امام صادق علیه السلام مى‏فرمود: من زاده رسول خدایم و به قرآن دانایم، در قرآنست آغاز خلقت و آنچه تا روز قیامت رخ دهد و خبر آسمان و زمین و خبر بهشت و دوزخ و خبر گذشته و خبر آینده تمام اینها را میدانم چنانچه بکف دست خود مینگرم، همانا خدا مى‏فرماید: در قرآنست بیان آشکار هر چیز. 

 

امام صادق علیه السلام مى‏فرمود: قرآنست که هر خبرى که پیش از شما برده و هر خبرى که بعد از شما باشد در آنست و داور میان شما است و ما آن را میدانیم.  

 

10- سماعة به امام کاظم(ع) عرض کرد: همه چیز در کتاب خدا و سنت پیغمبرش موجود است یا شما هم در آن گفتارى دارید؟ فرمود: همه چیز در کتاب خدا و سنت پیغمبرش مى‏باشد.  

 

در ادامه مطلب فقط برچسب ها میباشد

ادامه مطلب ...

معرفی دو دسته از مردم از دیدگاه بزرگ مرد تاریخ

 هر که پیش از سلام کردن آغاز بسخن کند پاسخش را نگوئید، و فرمود: پیش از سخن گفتن بسلام کردن آغاز گفتار کنید، و هر که پیش از سلام کردن آغاز سخن کرد پاسخش ندهید.  

حضرت محمد صلی الله علیه و آله

 معرفی دو دسته از مردم از دیدگاه بزرگ مرد تاریخ 

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: مبغوض‏ترین مردم نزد خدا دو نفرند:
1 : مردیکه خدا او را بخودش وا گذاشته از راه راست منحرف گشته، دلباخته سخن بدعت شده، از نماز و روزه هم دم میزند، مردمى بوسیله او بفتنه افتاده‏اند، راه هدایت پیشینیانش را گم کرده و در زندگى و پس از مرگش گمراه کننده پیروانش گشته، باربر خطاهاى دیگرى شده و در گرو خطاى خویش است.
2 : مردى که نادانى را در میان مردم نادان قماش خود قرار داده، اسیر تاریکیهاى قتنه گشته، انسان نماها او را عالم گویند در صورتیکه یکروز تمام را صرف علم نکرده، صبح زود بر خاسته و آنچه را که کمش از زیادش بهتر است (مال دنیا یا علوم بیفائده) فراوان خواسته چون از آب گندیده سیر شد و مطالب بیفائده را انباشته کرد، بین مردم بر کرسى قضاوت نشست و متعهد شد که آنچه بر دیگران مشکل بوده حل کند، اگر با نظر قاضى پیشینش مخالفت مى‏کند اطمینان ندارد که قاضى پس از او حکم او را نقض نکند چنانکه او با قاضى پیشین کرد، اگر با مطالب پیچیده و مشکلى مواجه شود ترهاتى از نظر خویش براى آن بافته و آماده مى‏کند و حکم قطعى مى‏دهد شبهه بافى او مثل تار بافتن عنکبوت است، خودش نمى‏داند درست رفته یا خطا کرده، گمان نکند در آنچه او منکر است دانشى وجود داشته باشد و جز معتقدات خویش روش درستى سراغ ندارد، اگر چیزى را به چیزى قیاس کند (و بخطا هم رود) نظر خویش را تکذیب نکند و اگر مطلبى بر او تاریک باشد براى جهلى که در خود سراغ دارد آن را پنهان مى‏کند تا نگویند نمى‏داند سپس گستاخى کند و حکم دهد اوست کلید تاریکیها (که در نادانى بر مردم گشاید) شبها ترا مرتکب شود، در نادانیها کورکورانه گام بر دارد، از آنچه نداند پوزش نطلبد تا سالم ماند و در علم ریشه‏دار و قاطع نیست تا بهره برد. روایات را در هم مى‏شکند همچنانکه باد گیاه خشکیده را، میراثهاى بناحق رفته از او گریانند، و خونهاى بناحق ریخته از او نالان، زناشوئى حرام بحکم او حلال گردد، و زناشوئى حلال حرام شود، براى جواب دادن بمسائلى که نزدش میآید سرشار نیست و اهلیت ریاستى را که بواسطه داشتن علم حق ادعا مى‏کند ندارد.  


توضیح:
فرق میان این دو نفر اینستکه اولى در اصول دین خرابکارى کند و بدعت گذارد و دومى مقام قضاء و فتوى را بناحق غصب کند. 

 

در ادامه مطلب فقط برچسب ها میباشد

ادامه مطلب ...

نکاتی جالب و شنیدنی بزرگترین مرد تاریخ(۲)

 از حقوق مسلمان بر برادرش اینست که چون باو برخورد کـند سلامش کند، و چون بیمار شود بعیادتش رود، و چون پنهان شود (پشت سرش ) براى او خیر خواهى کند: و چون عطسه زند و بگوید: (((الحمد اللّه رب العالمین لا شریک له ))) بـاو بـگـویـد: (((یـرحـمـک الله ))) او نـیـز در جـواب این گوید: (((یهدیکم اللّه و یصلح بـالکـم ))) و چـون او را (بـکـارى یـا بـجـائى ) بـخواند (و دعوتش کند) بپذیرد، و چون بمیرد تشییعش ‍ کند. 

 

حـضـرت صـادق (ع ) 

 

دو مطلب در مورد آدم و داستان بهشت-فلسفه بعثت پیامبران 

 

  • آدم و داستان بهشت  

خداوند آدم را در خانه ای مسکن داد که زندگی در آن گوارا بود.جایگاه او را آمن و امان بخشید و او را از شیطان و دشمنی او ترساند.پس شیطان او را فریب داد بدان علت که از زندگی آدم در بهشت و همنشینی او با نیکان حسادت ورزید.پس آدم یقین را به تردید و عزم استوار را به گفته های ناپایدار شیطان فروخت و شادی خود را به ترس تبدیل کرد که فریب خوردن برای او پشیمانی آورد.آنگاه خدای سبحان در توبه را بر روی آدم گشود و کلمه رحمت بر زبان او جاری ساخت و به او وعده بازگشت به بهشت را داد.آنگاه آدم را به زمین خانه آزمایش ها و مشکلات فرود آورد تا ازدواج کند و فرزندانی به وجود آورد و ازمیان فرزندان او پیامبرانی برگزید. 

 

  • فلسفه بعثت پیامبران 

خدا پیمان وحی را از پیامبران گرفت تا امانت رسالت را به مردم برسانند.آنگاه که در عصر جاهلیت ها بیشتر مردم پیمان خدا را نادیده انگاشتند و حق پروردگار را نشناختند و برابر او به خدایان دروغین روی آوردند و شیطان مردم را از معرفت خدا بازداشت و از پرستش او جدا کرد خداوند پیامبران خود را مبعوث فرمود و هرچندگاه متناسب با خواسته های انسانها رسولان خود را پی در پی اعزام کرد تا وفاداری به پیمان فطرت را از آنان بازجویند و نعمت های فراموش شده را به یاد آورند و با ابلاغ احکام الهی حجت را بر آنان تمام نمایند و توانمندی های پنهان شده عقل را آشکار سازند و نشانه های قدرت خدا را معرفی کنند.مانند سقف بلند پایه آسمان بر فراز انسانها.گاهواره گسترده زمین در زیر پای آنها و وسایل و عوامل حیات و زندگی.وراههای مرگ و مردن و مشکلات و رنج های پیر کننده و حوادث پی در پی که همواره بر سر راه آدمیان است.خداوند هرگز انسانها را بدون پیامبر یا کتابی آسمانی یا برهانی قاطع یا راهی استوار رها نساخت.پیامبرانی که با اندک بودن یاران و فراوانی انکار کنندگان هرگز در انجام وظایف خود کوتاهی نکردند.بعضی از پیامبران بشارت پیامبر آینده را دادند و برخی دیگر پیامبران گذشته را معرفی کردند.بدین گونه قرن ها پدید آمد و روزگاران سپری شد.پدران رفتند و پسران جای آنها را گرفتند. 

 

در ادامه مطلب فقط برچسب ها میباشد

ادامه مطلب ...

عشق

عشق با روح شقایق زیباست                        عشق با حسرت عاشق زیباست 
 عشق با نبض دقایق زیباست             عشق در حسرت دیدار تو بودن زیباست   


 راز شاد زیستن انجام انچه دوست داری نیست ،بلکه دوست داشتن ان چیزی است که انجام می دهیم. 

 به کسی عشق بورز که لایق عشق باشد نه تشنه عشق ،زیرا تشنه روزی سیراب می شود. 
 

مهر و محبت چیزی است تقسیم شدنی  ولی عشق نه.  

عشق ورزیدن به کسی که لیاقت دوست داشتن را ندارد نوعی اسراف در محبت است.  

                                                                                                   حضرت محمد (ص)  

 تمام محبت های خود را به پای دوست بریز ولی به او اطمینان نکن.  

                                                                                                         امام علی (ع)  
  نایاب ترین چیزها در جهان دوست صمیمی است.   

 

این مطالب از وبلاگ((تنها کسی مرا نساخت خدا ساخت))که مدیر آن لطف کرده بودند و به من نظر داده بودند میباشد

دو سخن زیبا در مورد عقل


  کسیکه مردم از زبانش بترسند، او در آتش است   

 

امام صادق علیه السلام 

دو سخن زیبا در مورد عقل 

 

  •  ابن سکیت گوید به امام دهم علیه السلام عرض کردم: چرا خود حضرت موسى را با وسیله عصا و ید بیضا و ابزار ابطال جادو فرستاد و حضرت عیسى را با وسیله طبابت و حضرت محمد را که بر او و خاندانش و پیغمبران درود باد به وسیله کلام و سخنرانى حضرت فرمود: چون خدا موسى علیه السلام را مبعوث کرد جادوگرى بر مردم آن زمان غلبه داشت پس او از طرف خدا چیزى آورد که مانندش از توانائى آنها خارج بود و به وسیله آن جادوى آنها را باطل ساخت و حجت را بر ایشان ثابت کرد و عیسى علیه السلام را در زمانى فرستاد که فلج و زمینگیرى زیاد شده بود و مردم نیاز به طب داشتند پس او از جانب خدا چیزى آورد که مانندش را نداشتند پس به اجازه خدا مردگان را زنده کرد و کور مادرزاد و پیس را درمان نمود و حجت را بر ایشان ثابت کرد. و حضرت محمد (ص) را در زمانى فرستاد که خطبه خوانى و سخنورى به گمانم شعر را هم فرمود زیاد شده بود، پس آن حضرت از طرف خدا پندها و دستوراتى شیوا آورد که گفتار آنها را باطل کرد و حجت را بر ایشان تمام نمود. ابن سکیت گفت به خدا هرگز مانند تو را ندیده‏ام بفرمائید در این زمان حجت خدا بر مردم چیست فرمود: عقل است که بوسیله آن امام راستگو مى‏شناسد و تصدیقش مى‏کند و دورغگو را مى‏شناسد و تکذیبش مى‏نماید. ابن سکیت گفت به خدا جواب درست همین است.
    و فرمود: پایه شخصیت انسان عقل است و هوش و فهم و حافظه و دانش از عقل سرچشمه مى‏گیرند. عقل انسان را کامل کند و رهنما و بینا کننده و کلید کار اوست و چون عقلش به نور خدائى مؤید باشد دانشمند و حافظ و متذکر و با هوش و فهمیده باشد و از این رو بداند چگونه و چرا و کجاست و خیرخواه و بدخواه خود را بشناسد و چون آنرا شناخت روش زندگى و پیوست و جدا شده خویش بشناسد و در یگانگى خدا و اعتراف بفرمانش مخلص شود و چون چنین کند از دست رفته را جبران کرده بر آینده مسلط گردد و بداند در چه وضعى است و براى چه در اینجاست و از کجا آمده و به کجا مى‏رود؟ اینها همه از تأیید عقل است.

     
  • امام صادق علیه السلام فرمود: اى مفضل کسى که تعقل نکند رستگار نگردد و تعقل نکند کسى که نداند، کسى که بفهمد نجیب مى‏شود، کسى که صبر کند پیروز شود، دانش سپر بدبختى است و راستى عزت است و نادانى زلت، فهمیدن بزرگوارى و سخاوت کامیابى و خوش خلقى دوستى آورنده است، کسى که به اوضاع زمانش آگاه باشد اشتباهات بر او هجوم نیارد، دوراندیشى همان بدبینى است واسطه بین انسان و رسیدن به حقیقت نعمت وجود عالم است و نادان در این میان بدبخت است، خدا دوست کسى است که او را شناخت و دشمن آنکه خودسرانه خویش را در زحمت شناسائیش انداخت خردمند عیب پوش است و نادان فریبنده اگر خواهى بزرگوار شوى ملایم باش و اگر خوار شوى درشتى کن شریف طینت نرم دل است بداصل سخت دل کس که کوتاهى کند به پرتگاه افتد و کسى که از عاقبت بیم کند از نسنجیده کارى سالم ماند، کسى که ندانسته و ناگاه بکارى در آید بینى خود را بریده است (خود را بنهایت خوارى و مذلت انداخته است). هر که نداند نفهمد و هرکه نفهمد سالم نماند و آنکه سالم نماند عزیز نگردد و هر که عزیز نگردد خرد شود. و آنکه خرد شود سرزنش شود و هر کس چنین باشد سزاوار است که پشیمان شود. 


 

برچسب ها 

 

نکات زیبا-نکات کوتاه-مطالب زیبا-مطالب کوتاه-جملات زیبا-جملات کوتاه-بهتر زیستن-احادیث زیبا-عجایب جهان-عجایب-داستان های زیبا-بهترین مطالب-اصول کافی-زندگی بهتر-سخنان شیرین-حدیث-داستان کوتاه-سخن شیرین-ستایش عقل-محسنات عقل-خوبیهای عقل-عقل-نکوهش جهل-بدیهای جهل-جهل-عقل و جهل-کتاب عقل-کتاب جهل-سخن بزرگان 


 

مطالب مرتبط: 

عاقبت دنیا پرستی

  کـسـیـکـه در کـمـک کـردن بـه بـرادر مـسـلمـانـش بـخـل ورزد و از اقـدام در انـجـام حـاجـتـش دریـغ کـنـد گـرفـتـار بکمل کسى شود که در آن کمک گناهکار (خدا) شود و مزدى هم نبرد 

حـضـرت بـاقـر عـلیـه السـلام

  

عاقبت دنیا پرستی 

امـام صـادق (ع ) فـرمـود: عـیـسـى بـن مـریـم بـقـریـه گـذشـت کـه اهـل آن و پـرنـده هـا و جـاندارانش یکجا مرده بودن ، فرمود: همانا اینها بخشم و عذاب (خدا) هـلاک شـده انـد، و اگـر بمرگ خود بتدریج مرده بودند هر آینه یکدیگر را بخاک سپرده بـودنـد، حـواریون عرض کردند: یا روح الله از خدا بخواه اینان را براى ما زنده کند تا بما بگویند کردارشان چه بوده (که باین عذاب گرفتار شده اند) تا ما از آن دورى کنیم ، عـیـسى (ع ) از پروردگار خود خواست ، پس از جانب فضا بدو ندا شد: که آنان را صدا بزن ، پس عیسى علیه السلام شب هنگام بر تپه از زمین بر آمد، و فرمود: اى مردم این ده ، یـک تـن از مـیـان آنها پاسخ داد، بلى اى روح خدا و کلمه اش ، فرمود: واى بر شما کردار شـمـا چـه بـود؟ در پاسخ عرض کرد: پرستش طاغوت ، و دوستى دنیابهمراه ترس اندک (از خـدا) و آرزوى دور و دراز، و غـفلت در سرگرمى و بازى ، عیسى علیه السلام فرمود: دوستى شما بدنیا چگونه بود؟ عرض کرد: مانند دوستى کودک بمادرش ، هرگاه بما رو مـیـآورد شـاد و خـرسـنـد مـیـشدیم ؟ و چون از ما رومیگرداند گریان و غمناک میشدیم فرمود: پرستش شما از طاغوت چگونه بود؟ عرض کرد: گنهکاران را فرمانبرى داشتیم ، فرمود: سـر انـجام کار شما بکجا کشید؟ عرض کرد: شبى را بخوشى بسر بردیم و بامدادان در هـاویه افتادیم ، فرمود هاویه چیست ؟ عرض کرد: سجین است ، فرمود: سجین چیست ؟ عرض کـرد: کـوههائى از آتش گداخته است که تا در روز قیامت بر ما فروزان است ، فرمود: چه گفتید و بشما چه گفتند:؟ عرض کرد: گفتیم ما را بدنیا بر گردانید تا در آن زهد ورزیم ، بـمـا گـفـتـه شـد: دروغ مـیگوئید: فرمود: واى بر تو چه شد که جز تو دیگرى از این جـمـاعـت با من سخن نگفت ؟ عرض کرد: یا روح الله همه آنها بدهنه ولگام آتشین مهار شده اند، و بدست فرشتگان سخت و تند گرفتارند، و من در میان آنها بسر میبردم ولى از آنها نـبـودم ، تا آن هنگام که عذاب خدا آمد مراهم با ایشان در برگرفت ، پس من به تار موئى بـر لبـه دوزخ آویزان و نمیدانم که آیا در آن برو درافتم و یا از آن رهائى یابم ، پس عـیـسـى (ع ) بـسـوى حواریون رو کرده فرمود: اى دوستان خدا خوردن نانى خشک با نمکى زبـر و خـوابـیـدن بـر مزبله ها خیر بسیاریسد در صورتى که در دنیا و آخرت در عافیت باشد. 

 

 

برچسب ها 

 

داستان زیبا-داستان بلند-حضرت عیسی-داستان حضرت عیسی-عجایب-عجایب جهان-مطلب زیبا-کوتاه و جالب-دنیا پرستی-عاقبت دنیا پرستی-عذاب دنیا-عذاب-دوزخ-رهایی از دوزخ-حدیث-حدیث زیبا-مسیح-حواریون-عذاب شدگان-بهترین داستان-داستان جالب-بهترین داستان-اهالی دوزخ

نکاتی در مورد عقل و جهل

 

 نکاتی در مورد عقل و جهل

  • امام باقر(ع) فرماید:  

چون خدا عقل را آفرید از او بازپرسى کرده باو گفت پیش آى پیش آمد، گفت باز گرد، بازگشت، فرمود بعزت و جلالم سوگند مخلوقى که از تو به پیشم محبوب‏تر باشد نیافریدم و ترا تنها بکسانیکه دوستشان دارم بطور کامل دادم. همانا امر و نهى کیفر و پاداشم متوجه تو است. 
 

  • اصبغ بن نباته از على علیه السلام روایت مى‏کند که جبرئیل بر آدم نازل شد و گفت: اى آدم من مأمور شده‏ام که ترا در انتخاب یکى از سه چیز مخیر سازم پس یکى را بر گزین و دو تا را واگذار. آدم گفت چیست آن سه چیز؟ گفت: عقل و حیاء و دین آدم گفت عقل را برگزیدم، جبرئیل بحیاء و دین گفت شما باز گردید و او را واگذارید، آن دو گفتند اى جبرئیل ما مأموریم هر جا که عقل باشد با او باشیم. گفت خود دانید و بالا رفت. 

 

  • شخصى از امام ششم علیه السلام پرسید عقل چیست؟ فرمود چیزى است که بوسیله آن خدا پرستش شود و بهشت بدست آید آن شخص گوید: گفتم پس آنچه معاویه داشت چه بود؟ فرمود: آن نیرنگست، آن شیطنت است، آن نمایش عقل را دارد ولى عقل نیست.
     

 

  •  حسن بن جهم گوید: از امام رضا علیه‏السلام شنیدم که مى‏فرمود: دوست هر انسانى عقل او است و دشمن او جهلش.
     
  • حسن بن جهم گوید: بحضرت ابوالحسن علیه السلام عرض کردم نزد ما دسته‏اى هستند که دوستدار امامند ولى آن تصمیم راسخ را ندارند (که بتوانند از راه عقیده خویش از جان و مال بگذرند) همین قدر است که از محبت امام دم مى‏زنند. فرمود آنها (بواسطه کوتاهى عقل و قصور ادارکشان) از جمله کسانى که مورد سرزنش خدا قرار گرفته‏اند نیستند. همانا خدا مى‏فرماید: عبرت گیرید اى صاحبان بصیرت (و ایشان صاحب بصیرت نمى‏باشند).
     
  • اسحاق بن عمار گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: هر که عاقل است دین دارد و کسى که دین دارد ببهشت مى‏رود (پس هر که عاقل است ببهشت مى‏رود).
     
  •  ابو جارود از امام پنجم علیه السلام نقل مى‏کند: خدا در روز قیامت نسبت بحساب بندگانش باندازه عقلى که در دنیا به آنها داده است باریک بینى مى‏کند.
     
  • سلیمان دیلمى گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم فلانى در عبادت و دیانت و فضیلت چنین و چنانست فرمود: عقلش چگونه است؟ گفتم نمى‏دانم، فرمود، پاداش باندازه عقل است، همانا مردى از بنى اسرائیل در یکى از جزایر دریا که سبز و خرم و پر آب و درخت بود عبادت خدا مى‏کرد یکى از فرشتگان از آنجا گذشت و عرض کرد پروردگارا مقدار پاداش این بنده‏ات را به من بنما خداوند باو نشان داد و او آن مقدار را کوچک شمرد، خدا باو وحى کرد همراه او باش پس آن فرشته بصورت انسانى نزد او آمد عابد گفت تو کیستى؟ گفت مردى عابدم چون از مقام و عبادت تو در این مکان آگاه شدم نزد تو آمدم تا با تو عبادت خدا کنم پس آن روز را با او بود، چون صبح شد فرشته باو گفت: جاى پاکیزه‏اى دارى و فقط براى عبادت خوب است. عابد گفت: اینجا یک عیب دارد. فرشته گفت: چه عیبى؟ عابد گفت: خداى ما چهارپائى ندارد، اگر او خرى مى‏داشت در اینجا مى‏چراندیمش براستى این علف از بین مى‏رود! فرشته گفت: پروردگار که خر ندارد، عابد گفت: اگر خرى مى‏داشت چنین علفى تباه نمى‏شد، پس خدا بفرشته وحى کرد: همانا او را باندازه عقلش پاداش مى‏دهم (یعنى حال این عابد مانند مستضعفین و کودکان است که چون سخنش از روى ساده دلى و ضعف خرد است مشرک و کافر نیست لیکن عبادتش هم پاداش عبادت عالم خداشناس را ندارد).
     
  • امام صادق علیه السلام از رسول خدا صلى الله و آله نقل مى‏کند که: چون خوبى حال مردى (مانند نماز و روزه بسیارش) بشما رسید، در خوبى عقلش بنگرید زیرا به میزان عقلش پاداش مى‏یابد.
     
  •  ابن سنان گوید بحضرت صادق علیه السلام عرض کردم: مردیست عاقل که گرفتار وسواس در وضو و نماز مى‏باشد: فرمود چه عقلى که فرمانبرى شیطان مى‏کند؟ گفتم: چگونه فرمان شیطان مى‏برد؟ فرمود از او بپرس وسوسه‏ایکه باو دست میدهد از چیست؟ قطعا بتو خواهد گفت از عمل شیطانست.
     
  • پیغمبر فرمود: خدا به بندگانش چیزى بهتر از عقل نبخشیده است، زیرا خوابیدن عاقل از شب بیدارى جاهل بهتر است و در منزل بودن عاقل از مسافرت جاهل (به سوى حج و جهاد) بهتر است و خدا پیغمبر و رسول را جز براى تکمیل عقل مبعوث نسازد (تا عقلش را کامل نکند مبعوث نسازد) و عقل او برتر از عقول تمام امتش باشد و آنچه پیغمبر در خاطر دارد، از اجتهاد مجتهدین بالاتر است و تا بنده‏اى واجبات را به عقل خود در نیابد آنها رإ؛ انجام نداده است همه عابدان در فضیلت عبادتشان بپاى عاقل نرسند. عقلا همان صاحبان خردند که درباره ایشان فرموده: تنها صاحبان خرد اندرز مى‏گیرند. 

 

 

برچسب ها 

 

نکات زیبا-نکات کوتاه-مطالب زیبا-مطالب کوتاه-جملات زیبا-جملات کوتاه-بهتر زیستن-احادیث زیبا-عجایب جهان-عجایب-داستان های زیبا-بهترین مطالب-اصول کافی-زندگی بهتر-سخنان شیرین-حدیث-داستان کوتاه-سخن شیرین-ستایش عقل-محسنات عقل-خوبیهای عقل-عقل-نکوهش جهل-بدیهای جهل-جهل-عقل و جهل-

نکاتی جالب و شنیدنی بزرگ مرد تاریخ(۱)

بسم رب الشهداء و الصدیقین 

 

حلول ماه محرم ماه ذبح عظیم تسلیت 

 

  1. عجز انسان از شناخت ذات خدا  

سپاس خداوندی را که سخنوران از ستودن او عاجزند و حسابگران از شمارش نعمت های او ناتوان و تلاشگران از ادای حق او درمانده اند.خدایی که افکار ژرف اندیش ذات او را درک نمیکنند و دست غواصان دریای علو به او نخواهد رسید.پروردگاری که برای او حد و مرزی وجود ندارد و تعریف کاملی نمیتوان یافت و برای خدا وقتی معین و سرآمدی مشخص نمیتوان تعیین نمود.مخلوقات را با قدرت خود آفرید و با حرکت خود بادها را به حرکت درآورد و به وسیله کوهها اضطراب و لرزش زمین را به آرامش تبدیل کرد. 

 

    ۲.   دین و شناخت خدا  

سرآغاز دین خداشناسی است و کمال شناخت خدا باور داشتن او و کمال باور داشتن خدا شهادت به یگانگی اوست و کمال توحید اخلاص و کمال اخلاص خدا را از صفات مخلوقات جدا کردن است.زیرا هر صفتی نشان میدهد که غیر از موصوف و هر موصوفی گواهی میدهد که غیر از صفت است.پس کسی که خدا را با صفت مخلوقات تعریف کند او را به چیزی نزدیک کرده و با نزدیک کردن خدا به چیزی دو خدا مطرح شده و با طرح شدن دو خدا اجزایی برای او تصور نموده و با تصور اجزا برای خدا او را نشناخته است.وکسی که خدا را نشناسد به سوی او اشاره میکند و هرکس به سوی او اشاره کند او را محدود کرده و به شمارش آورد. 

وآن کس که بگوید ((خدا در چیست؟)) او را در چیز دیگری پنداشته است.وکسی که بپرسد((خدا بر روی چه چیز قرار دارد؟))به تحقیق جایی را خالی از او در نظر گرفته در صورتی که خدا همواره بوده و از چیزی به وجود نیامده است.با همه چیز هست نه آنکه همنشین آن باشدو با همه چیز فرق دارد نه اینکه از آنان جدا و بیگانه باشد.انجام دهنده همه کارهاست.بدون حرکت و ابزار و وسیله.بیناست حتی در آن هنگام که پدیده ای وجود نداشت.یگانه و تنهاست زیرا کسی نبوده تا با او انس گیرد و یا از فقدانش وحشت کند

    ۳.   راههای خدا شناسی 

    اول-آفرینش جهان  

 

خلقت را آغاز کرد و موجودات را بیافرید.بدون نیاز به فکر و اندیشه ای.با استفاده از ذتجربه ای بی آنکه حرکتی ایجاد کندو یا تصمیمی مضطرب در او راه داشته باشد.برای پدید آمدن موجودات وقت مناسبی قرار داد و موجودات گوناگون را هماهنگ کرد و در هرکدام غریزه خاص خودش را قرار داد و غرایض را همراه آنان گردانید.خداوند پیش از آنکه موجودات را بیافریند از تمام جزئیات و جوانب آنها آگاهی داشت و حدود و پاین آنها را میدانست و از اسرار درون و بیرون پدیده ها آشنا بود.سپس خدای سبحان طبقات آسمان را شکافت و اطراف آن را باز کرد و هوای به آسمان و زمین راه یافته را آفرید.در آن آبی روان ساخت آبی که امواج متلاطم آن شکننده بود که یکی بر دیگری مینشست.آب را بر بادی طوفانی و شکننده نهاد و باد را به بازگرداندن آن فرمان داد و به نگهداری آب مسلط ساخت و حد و مرز آن را به خوبی تعیین فرمود.فضا در زیر تندباد و آب بر بالای آن در حرکت بود.سپس خدای سبحان طوفانی برانگیخت که آب را متلاطم ساخت و امواج آب را پی در پی در هم کوبید.طوفان به شدت وزید و از نقطه ای دور دوباره آغاز شد.سپس به طوفان امر کرد تا امواج دریاها را به هر سو روان کند و بر هم کوبد و با همان شدت که در فضا وزیدن داشت بر امواج آبها حمله ور گردد.از اول آن برمیداشت و به آخرش میریخت و آبهای ساکن را به امواج سرکش برگرداند تا آنجا که آبها روی هم قرار گرفتند و چون قله های بلند گوهها بالا آمدند.امواج تند کف های برآمده از آبها را در هوای باز و فضای گسترده بالا برد که از آن هفت آسمان را پدید آورد.آسمان پایین را چون موج مهار شده و آسمانهای بالا را مانند سقفی استوار و بلند قرار داد بی آنکه نیازمند به ستونی باشد یا میخ هایی که آنها را استوار کند.آنگاه فضای آسمان پایین را به وسیله نور ستارگان درخشنده زینت بخشید و در آن چراغی روشنایی بخش(خورشید)وماهی درخشان به حرکت درآورد که هموار در مدار فلکی گردنده و برقرار و سقفی متحرک و صفحه ای بی قرار به گردش خود ادامه دهند. 

 

باز این چه شورش است که در خلق عالم است 

                              باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است   

 

السلام علیک یا ثارالله... 

 

 

 

 

برچسبها 

 

نکات جالب-نهج البلاغه-زیباترین نکات-جالبترین نکات-نکات زیبا-حرف های ارزشمند-کلمات گهربار-داستان زیبا-خلقت جهان-خلقت آسمان-خلقت زمین-آفرینش زمین-آفرینش جهان-آفرینش آسمان-ساخت آسمان-چگونگی ساخت آسمان-ساخت زمین-چگونگی ساخت زمین-ساخت جهان- چونگی ساخت جهان-چگونگی تشکیل زمین-چگونگی تشکیل آسمان-هفت آسمان-مطالبی در مورد هفت آسمان-چگونگی خلقت آسمانها و زمین-داستان آفرینش آسمانها و زمین-کلام نهج البلاغه