آیا میدانید؟...

مومنان خدمت گذار یکدیگرند,گفتم چگونه,فرمود به یکدیگر فایده و سود میرسانند 

امام صادق علیه السلام

آیا میدانید اسم امام زمان م-ح-م-د است که هرکس ایشان را در جمع با نام یاد کند به گفته خود ایشان ملعون است وبه گفته امام صادق هنگامی که ظهور کند بار دیگر مردم را به اسلام دعوت کرده و به احکام از بین رفته و فراموش شده آن آشنا مگرداند و چون از جانب خداوند به امور گمشده و از میان رفته راهنمایی میشود,او را مهدی گویند

وبلاگی را بهتون معرفی میکنم که مطالب جالبی در مورد حقوق و قانون را در خود جا داده حتمآ بازدید کنید

www.parsitel.blogfa.com

۲۱ نکته از بزرگان-داستان الگوریتم

گشاده رویی دوستان را با انسان مآنوس میگرداند

امام علی علیه اسلام

بیست یک حرف شنیدنی از بزرگان 

1-بزرگترین جست و جوی بشر یافتن راهی برای انسان شدن است (امانوئل کانت)

2-برای یک رییس خوب بودن به یک قلب خوب و فکر خوب نیاز دارید (لویس فارمر)

3-انتظارات غیر واقعی خود را درباره مردم دوباره بررسی میکنم (راکل لرنر)

4-مغزها هم میمانند قلبها به جایی میروند که مورد تقدیر قرار گیرند (رابرت مک نارا)

5-وقتی مردم با فقرا در ارتباط قرار میگیرند تشخیص میدهند که آنهاچه نیک و زیبایند(مادر ترازا)

6-اندیشه کردن که چه بگویم بهتر از پشیمانی خوردن که چرا گفتم(سعدی)

7-شجاعت مانند عشق از امید تغذیه میکند(ناپلئون)

8-گفتار خود را کمی اصلاح کن تا مبادا به خوشبختی خود آسیب رسانی(شکسپیر)

9-آینده از آن کسی است که امکانات را پیش از آنکه آشکار شوند می بیند (جان اسکالی)

10-مجذوب افرادی میشوم که صمیمیت را در دسترسم قرار میدهند(راکل لرنر)

11-تو در خانه گوهرهای فراوانی داری که یکی از آنها والدین خوب است(جان میلتون)

12-ادب خرجی ندارد ولی همه چیز را خریداری میکند (لاوی متنا جیو)

13-خطاهای دیگران را چون خطاهای خویش تحمل کن(فنلمن)

14-دهان زشتگو را با خاموشی و وقار باید بست(لارشفوگو)

15-خنده فکر را تئانا و بدن را قوی میسازد(رول سیمون)

16-کینه را نه با کینه بلکه با عشق و جوانمردی باید پاسخ داد(اسپینوزا)

17-پر حرفی و پرگویی مجال تفکر و تعقل را میگیرد(دیل کارنگی)

18-عشق میوه تمام فصل هاست و دست همه کس به شاخصارش میرسد(مادر ترازا)

19-برای جلب علاقه باید اظهار علاقه کرد(دیل کارنگی)

20-خونسرد باش تا بر همه کس تسلط داشته باشی(فنلمن)

21-بهترین وسیله برای جلب محبت دیگران نیکی درباره آنهاست(ژان ژاک روسو)

آیا میدانید الگوریتم که در حال حاضر تمام فناوری های دنیا بر پایه آن است از آن کیست؟

در زمان شکوفایی تمدن اسلامی در ایران خوارزمی متفکر و ریاضی دان مشهور ایرنی موفق به کشف یک راه حل جدید و مهم در ریاضی شد.راه حلی که بعدها(یعنی هم اکنون)پایه اصلی تکنولوژی را تشکیل میدهد.چون در آن زمان اکثر کتابهای ایرانیان به عربی نوشته میشو نام این راه حل مهم در عربی به الخوارزمی مشهور گشت.بعدها این کتابها به طرق مختلف به اروپا رفت.اروپاییها که بعد از مدت ها از عصر قرون وسطایی نجات یافته بودند روی به تمدن شرقی و تآلیفات آنان آورده بودند.آنها که از اهمیت بالای این راه حل ریاضی که به نام الخوارزمی مشور شده بود مطلع بودند به علت دشمنی با مسلمانان در صدد آن برآمدند تا تلفظ این راه حل را طوری در زبان خود واردکنند که با عربی تفاوتهایی داشته باشد.از آنجا که در عربی حرف ((گ)) وجود ندارد آنها به جای به کار بردن الخوارزمی از الگارتمی استفاده کردند که با مرور زمان به الگوریتم تغییر شکل داد.

هرچند این اعمال هیچگونه تآثیری در اهمیت ایرانیان در جایگاه علم جهان ندارد ولی همیشه این نکته را یادآور میشود که تمدن اروپایی و غربی که زاده تمدن اصیل ایرانی است همیشه در صدد آن بوده تا ایران را بی تمدن نشان دهد آیا با این همه دشمنی دیگر وقت آن نرسیده که ما بیدار شویم؟ 

حدیث

کسی که تعهد نداشته باشد دین ندارد 

 

امام کاظم(ع)

ذکاوت ایرانی

شهید هفتاد تن از بستگان خود را شفاعت میکند

پیامبر اکرم 

ذکاوت ایرانی

یک روز یک ایرانی وارد بانکی در نیویورک میشه و به کارمند بانک میگه که به علت سفر 2هفته ای به اروپا و کمبود پول نیاز فوری به وام 5هزار دلاری دارم.کارمند بانک نگاهی به سر و وضع ایرانی میکند و تمام مقررات بانک را برای گرفتن وام و از جمله اینکه برای گرفتن وام باید یک وثیقه در ضمانت وام به بانک تحویل دهد.ایرانی به کارمند بانک ماشین فراری خودش را که بیرون بانک پارک بود اشاره میکند که این ماشین به عنوان ضمانت در اختیار شما باشد.ایرانی بعد از آوردن مدارک مورد نیاز برای گرفتن وام و همچنین مدارک ماشین به عنوان وثیقه وام 5هزار دلاری را دریافت و رهسپار اروپا شد.در حین سفر او بانک جست و جویی در زندگی ایرانی کرد و متوجه شد که وی یکی از پولدارترین شهروندان بود و فقط ماشین وی که به عنوان وثیقه به بانک سپرده شده بود حدود 350هزار دلار ارزش داشت.ایرانی بعد از برگشتن از اروپا برای بازپرداخت وام به بانک مراجعه کرد و 5هزار دلار به عنوان مبلغ اصلی و 15 دلار به عنوان کارمزد به بانک پرداخت میکند.کارمند بانک که او را شناخته بود بعد از گرفتن پول از ایرانی میپرسد که چگونه شما که یک میلیونر هستید اینگونه برای گرفتن یک وام 5 هزار دلاری خود را به زحمت می اندازید و مجبور میشوید که وثیقه ای به این گرونی نزد بانک بسپارید.ایرانی خنده ای میکند و میگوید در این نیویورک به این بزرگی به من بگو چگونه میتوان یک پارکینگ مطمئن پیدا کرد که فقط با 15 دلار بتوان یک ماشین 350هزار دلاری را با خیال راحت پارک کرده و 2هفته به مسافرت بروم؟ 


 

مطالب مرتبط: 

حدیث

ریاکاری ظاهرش زیبا و باطنش بیمار است 

 

امام علی (ع)

بیست نکته کوچک اما جالب

1-هرکاری را با نام خدا شروع کن کاری ندارد ولی باری دارد خوش آیند

2-به پدر و مادرت احترام کن و تا پدر یا مادر نشدی سختی کارشان را بچش

3-فراوان به یاد مرگ باش و هفتهای یک مرتبه برای عزیزانت فاتحه بخوان

4-بعد از نماز حداقل یک سوره قرآن بخوان

5-دنیا را جای سخت ندان ولی جای آرامش هم ندان

6-در زنگی الگوی خودت را در هرکاری انتخاب کن و سعی کن مثل یا حتی بهتر از او شوی

7-برای کسی کار کردن مشکل است ولی با فکر کردن به مشکلی کار.خودت را بیهوده خسته نکن

8-شاد و خنده رو باش حتی اگر به تو فحش دادن با خنده و سکوت بهترین جواب را بده و سعی نکن با دادن فحش مثل طرف دیگر مسئله را حل کنی

9-همیشه برعکس میلت کار کن اگر خواستی آب بخوری اول اطاقت رو مرتب کن بعد آب بخور

10-در انجام کارهایت جدی و مسمم باش .هدف انسان سهل الوصول است

11-هرگز دیگران را مسخره نکن.هرکس به چیزی که دارد خوش است ولی اگر مسخره ات کردند ناراحت نشو و بازهم بخند

12-همیشه پیش سلام باش چه با کودکان چه با بزرگان

13-اگر چیزی در ذهن تو مبهم آمد دنبالش را بگیر تا ابهامش برطرف گردد آنوقت لذتش را ببر

14-هرچه در ذهن داری را سریعآ بر روی کاغذ بنویس چه بسا بهترین افکار سریع از ذهن میرود و دیگر باز نمیگردد

15-هر حرفی را که دوست داری به تو بزنند با دیگران بزن.از خودت تعریف نکن چون هیچ کس به آن اهمیت نمیدهد و محتاج تعریف دیگران از خودت هم نباش چون زمینه سقوط است

16-به پیشرفت دیگران احترام کن و قبول کن بهتر از تو هم در این دنیا هست.هرگز به دیگران حسادت نکن و از بهتر بودن آنها در اصلاح کردن خود استفاده کن

17-متفاوت باش ولی تفاوت را فقط در تفاوت ظاهری نبین چون بسیاری از اعمال در جامعه امروزی تفاوت نیست در حالی که هست

18-هنر ساده ترین راه را رفتن نیست.بهترین راه را رفتن است پس در پی بهترین راه باش

19-اگر ثروتی داری از تجمل بیهوده پرهیز کن و 3/1آن را سرمایه گذاری و 3/1 آن را پشتوانه سرمایه گذاری و 6/1 آن را پس انداز و بقیه را به میل خودت خرج کن

20-همیشه یادت باشه که یک کاره همه کاره و همه کاره هیچ کاره

مواردی از داستان حضرت یوسف که در فیلم اشاره ای به آنها نشد

هر روزی که انسان در آن گناه نکند عید است

حضرت علی علیه اسلام

به نام خالق علم

فیلم حضرت یوسف با اینکه دارای بهترین رتبه در تاریخ فیلم ایران و حتی جهان دارد به بعضی از موارد در مورد حضرت یوسف اشاره نکرده که به آنها به صورت مختصر میپردازم

1-حضرت یوسف که چهره ای بسیار زیبا که تجلی زیبایی خالق هستی بود.داشتند همیشه برای مرتب کردن وضع خود به آینه نگاه میکردند.در یکی از روزها حضرت یوسف به زیبایی خدادادی خود مغرور شده و با خود گفتند که اگر من غلامی بودم به چه قیمتی فروخته میشدم؟ غلامی به این زیبایی اصلآ وجود ندارد.اگر هم داشته باشد ارزش آن بسیار بسیار زیاد میباشد.خداوند عالم هم که همیشه خطاهای انسان را با عمل به او می فهماند ماجرایی را درست کرد که جریان حسادت برادران و انداختن وی به چاه و بیرون آوردن آن حضرت از چاه توسط کاروان و فروخته شدن یوسف به قیمتی بسیار ناچیز به برده فروش کاروان توسط برادرانش را در پی داشت.

2-بعد از فروخته شدن حضرت یوسف؛برادرانش برای اینکه ستمشان پوشیده بماند ماجرای خوره شدن یوسف توسط گرگ را پیش کشیدند.حضرت یعقوب بعد از شنیدن این داستان ساختگی از برادران خواست که نشانه ای برای وی بیاورند.برادران بعد همفکری به این نتیجه رسیدند که پیراهن یوسف را با خون گوسفند ذبح شده ای خون آلود کنند و آن را به عنوان نشانه نزد یعقوب نبی ببرند.پس گوسفندی ذبح کرده و پیراهن یوسف را خون آلود کردند و آن را به نزد پدر بردند.حضرت یعقوب بعد از کمی تفکر به آنها گفت:--اگر این پیراهن بر تن یوسف بوده چگونه گرگ او را دریده در حالی که کوچکترین آسیبی به پیراهن نرسیده است؟--اگر هم که پیراهن بر تن او نبوده پس چرا خونی است؟برادران کمی درنگ کرده و گفتند که ما با چشم خودمان دیدیم که گرگ او را پاره کرد.آنها هرچه کردند نتوانستند که یعقوب نبی را متقاعد کنند تا اینه آن حضرت فرمود بروید و گرگی را که یوسف را دریده است را بیابید و نزد من حاضر کنید.برادران فورآ به بیابان رفته و گرگ زبان بسته ای را گرفته و پوزش را با خون گوسفندی خونی کردند و آن را نزد پدر آوردند و گفتند که این همان گرگیست که یوسف را خورده است از پوز سرخش معلوم است.یعقوب به گرگ بیچاره نگاهی انداخت و خطاب به او گفت((به اذن خدا سخن بگو که آیا تو یوسف مرا خورده ای؟))گرگ به سخن آمده و جواب داد که قسم میخورم که من اینکار را نمیکنم.یا پیغمبر هرکس نداند تو میدانید که گوشت تن پیامبران و معصومین بر تمام حیوانات حرام است

3-بعد از آنکه یوسف بعد از سالها برادران خود را دید و شناخت از آنان خواست که هرچه زودتر پدرشان یعقوب نبی را به نزد او ببرند.بعد از آنکه یوسف بعد از مدت طولانی پدر خود را دید با آنکه به پدر علاقه زیادی داشت اما در جلوی پای او از مرکب پیاده نشد به همین دلیل خداوند نسل یوسف را از پیامبری محروم کرد.

       چرا ما باید به چیز زودگذر مغرور شویم

      چرا برای رهایی از مشکلاتی که با دروغ و ریا برای خود به وجود آورده ایم باز هم به گناهان روی می آوریم    

 

       و آیا با اینکه میدانیم به خاطر یک بی احترامی کوچک یوسف به پدرش پیامبری از نسل او حذف شد؛آیامتوجه شده ایم که بی احترامی به پدر و مادر چقدر ننگین است؟

                  پس به خود بیاییم

با تشکر نظر یادتون نره