ایلومیناتی و نهادهای اجرایی- خاندان شیطانی روچیلد

حضرت فاطمه( علیه السّلام ) می فرمایند:

هرکس عبادت خالصش را به سوی خدا بالا فرستد٬ خداوند برترین مصلحتش را به سوی او پایین می فرستد.



ایلومیناتی و نهادهای اجرایی- خاندان شیطانی روچیلد

 

ایلومیناتی و نهادهای اجرایی: محفل«ایلومیناتیِ باواریا» در سال 1776 ظاهراً با انشعاب از فراماسونری فعالیت خود را بر پایۀ نابودی ادیان و دولتها، الغای مالکیت، و تشکیل حکومت واحد جهانی تحت فرمانروایی یک تن آغاز کرد. سازمان ایلومیناتی فراتر از فراماسونری است و مدارج اعضای آن از فراماسونهای درجۀ 33 بالاتر است. ایلومیناتی ها از سیزده خانوادۀ ثروتمند تشکیل شده اند که رهبری شان با خاندان روچیلد(راتشیلد) است. از میان دیگر خاندانهای ایلومیناتی می توان به  Astor، Rockefeller و Onassis اشاره کرد.

لیست این خاندانها در کتاب «دودمانهای ایلومیناتی»، نوشتۀ  Fritz Springmeier آمده است. 

 

 

خاندان یهودیِ روچیلد از اواخر قرن هجدهم تا به امروز، سلاطین بی تاج و تخت اروپای غربی و آمریکای شمالی اند. فراماسونها که امروز با نزدیک شدن به تحقق اهداف نهایی خود پرده پوشی را به کنار نهاده اند، در کتاب «نماد گمشده» به معرفی محفل ایلومیناتی می پردازند: «...آنها پنهانی، سازمان برادری شان را در عمق ماسونها از نو بنا نهادند؛ نوعی تشکیلات مخفی در درون تشکیلات مخفی دیگر. آنها سپس از ارتباطات جهانی ماسونها استفاده کردند تا نفوذشان را در دنیا گسترش دهند. ایلومیناتی ها در اروپا به قدرت زیادی دست یافتند و آنگاه متوجه آمریکا شدند و حکومتی تشکیل دادند که بخش اعظم اعضای آن فراماسون بودند؛ جرج واشنگتن، بنجامین فرانکلین و... ایلومیناتی ها از این فرصت استفاده کرده و بانکها و دانشگاهها و صنایعی را که هدف غایی آنها را تأمین می کرد بنا نهادند». قهرمان رمانِ دن براون هدف اصلی این تشکیلات را این گونه بیان می کند: «آفرینش یک حکومت جهانی ، نوعی نظام جهانی سکولار و غیر مذهبی... یک نظام جهانی تازه براساس دیدگاههای ایلومیناتی». در کتاب همچنین آمده است: «در اینجا لنگدان به ثروت ایلومیناتی فکر کرد؛ ثروت کهن فراماسونهای باواریایی، سلسلۀ روچیلد، بیلدربرگرها و...».

همین شبکۀ بین المللی بود که از طریق انباشت سرمایۀ تاراج شده در تهاجم استعماری اروپا، به قدرتی بی رقیب بدل شد و در قلب اشرافیت جهانی معاصر جای گرفت. بنیاد روچیلد واپسین نماد اقتدار و ثروت این کانون است. برادران روچیلد در آغاز، در کشورهای گوناگون اروپا به بانکداری و صرّافی پرداخته و ارتباط عمیقی با دربارهای اروپایی داشتند. آنها پس از مدتی، توانستند نبض اقتصاد اروپا را در دست گیرند. دایره المعارف بریتانیکا دربارۀ این خانواده می نویسد: «خاندان روچیلد، مشهورترین سلاطین بانکدار اروپا، در دویست سال اخیر تأثیر فراوانی بر اقتصاد و به طور غیر مستقیم بر تاریخ سیاسی اروپا نهاده اند»-جلد19، ص574، چاپ 1959. انقلاب فرانسه و جنگهای ناپلئون وضعیت روچیلدها را به شدت ارتقا داد. ناتان روچیلد گفت: «ثروتش از زمان ورود به انگلیس تا پایان جنگهای ناپلئونی 2500 برابر شده است». در این زمان بیشتر مبادلات مالی انگلستان با سراسر قارّۀ اروپا از طریق دفاتر بنیاد روچیلد انجام می شد. از همین دوران است که روچیلدها به عنوان پادشاهان یهود شهرت یافتند. به تدریج تا سال 1850، خاندان روچیلد ثروتی اندوختند که از مجموع ثروتهای خاندانهای سلطنتی اروپا بیشتر بود. نام روچیلدها در کنار نام راکفلرهای آمریکایی به عنوان پیشگامان استخراج نفت در خاورمیانه و روسیه شهرت دارد. رویال داچ شل با 14 سهم پس از بریتیش پترولیوم، بزرگترین غارتگر نفت ایران پس از کودتای 28 مرداد بود. دایره المعارف آمریکانا دربارۀ روچیلدها می نویسد: «...آنها در قرن بیستم نیز بر اندوختۀ مالی و صنایع گسترده ای کنترل داشته و یک نیروی اساسی در اقتصاد جهان محسوب می شوند که منافع آن از اروپا تا آسیا امتداد دارد». امروز از بزرگترین شرکتهای بیمه گرفته تا شبکه های راه آهن و حمل و نقل هوایی اروپا و... به روچیلدها تعلق دارد. روچیلدها پس از جنگ جهانی اول به طور منظم سرمایه های لازم برای مهاجرت و اسکان یهودیان در فلسطین اشغالی را فراهم نمودند. ادموند روچیلد، رئیس شاخۀ فرانسوی روچیلدها به تنهایی بیش از هفتاد میلیون فرانک طلا به این کار اختصاص داد. خاندانهای ایلومیناتی بسیاری از دولت ها را کنترل کرده و سیاستمدارانی که به ظاهر قدرتی در دست دارند در حقیقت کارمندان آنها می باشند. خاندانهای ایلومیناتی در حفظ اصالت خود از نسلی به نسل دیگر بسیار دقیق هستند.

                                                                                                                                          

در جایی دیگر در کتاب «نماد گمشده» پرفسور لنگدان یک اسکناس یک دلاری را به ویتوریا وترا نشان می دهد و دربارۀ فرقۀ ایلومیناتی می گوید: «من زمانی شیفتۀ این فرقه شدم که دریافتم پول رایج آمریکا پوشیده از نمادهای ایلومیناتی است...». جرج اُروِل، نویسندۀ انگلیسی در کتابش با عنوان «۱۹۸۴»، دربارۀ امپراتوری نامرئی ایلومیناتی می نویسد: «دولتی که در پس دولت هاست و اکنون تعیین سرنوشت زمین را در دست گرفته و چند هزار عضو دارد؛ این افراد کنترل بانک ها، رسانه ها، آموزش و اطلاعات را در سراسر جهان در اختیار داشته و به هیچ دولتی نیز وفادار نیستند». جرج اُرول در اثر دیگری به نام «قلعۀ حیوانات» که سبب شهرت جهانی وی گردید، این محفل را به خوک هایی تشبیه می کند که دیگر حیوانات یک مزرعه را که از سختگیری صاحب خود به تنگ آمده بودند، با شعار جذّاب اما توخالیِ «آزادی و برابری» فریفته و آنها را به شورش وا داشته و صاحب مزرعه را فراری دادند. خوک ها سپس خود جای صاحب مزرعه را گرفتند و با کمک سگ ها(سیاستمدارانی که امور اجرایی کشورها را در دست دارند و در خدمت این محفل می باشند) دیگر حیوانات مزرعه را به نحو بدتری به بردگی کشیدند...

خاندان شیطانی روچیلد:[1] مایر آمشل باوئر، سر سلسله خاندان روچیلد، در سال 1743 در فرانکفورت به دنیا آمد. پدرش، موسی آمشل باوئر، طلافروش و صرّاف دوره­گردی بود که دیگر از آوارگی و سرگردانی در اروپای شرقی خسته شده و تصمیم گرفت در همان شهری که نخستین پسرش در آن به دنیا آمد ساکن شود. او در جودن استراس(خیابان یهودی­ها) مغازه - یا بهتر بگوییم ربا خانه ای- باز کرد و صلیب بزرگ سرخ رنگی در مقابل در ورودی مغازه اش آویخت. چند سال پس از مرگ پدر، مایر آمشل باوئر به هانور رفت و به­عنوان کارمند در بانکی که به اوپنهایمرها تعلق داشت، مشغول به کار گردید. چیزی نگذشت که توانایی­های چشمگیرش مورد توجه قرار گرفت و مدارج ترقی در آن مؤسسه را به سرعت طی نمود. پاداش این پیشرفت دستیابی به سهامداری جزء بود. اندکی بعد به فرانکفورت بازگشت و توانست کسب و کاری را که پدرش از سال 1750 آغاز کرده بود، از سر بگیرد. صلیب بزرگ سرخ رنگ هنوز هم بر سردر مغازه خودنمایی می­کرد. پدرش آن را به عنوان یک نماد، از پرچم­های سرخ­رنگ یهودیان انقلابی اروپای شرقی اقتباس کرده بود. از آنجا که مایر آمشل باوئر مفهوم واقعی آن را درک می­کرد، نام خانوادگی "رِد شیلد" (با تلفظ آلمانی روچیلد) را برای خود انتخاب نمود و از همین جا بود که خاندان روچیلد به وجود آمد. پایه­ انباشت این ثروت هنگفت در دهه­ 1770 گذاشته شد: زمانی که آمشل روچیلد دوباره با ژنرال وان استورف که در دوران استخدامش در بانک اُپنهایمر پیغامهای بانک را به او می­رساند ملاقات کرد. وقتی روچیلد متوجه شد ژنرال، که حالا دیگر با دربار پرنس ویلیام هانائو ارتباط داشت، به سکه­های کمیاب علاقمند است تصمیم گرفت از این فرصت نهایت استفاده را ببرد. طولی نکشید که با خودشیرینی­هایی مثل عرضه­­ سکه و جواهرات بدلی با قیمتهای ناچیز به آنان، توانست نظر مساعد ژنرال و سایر درباریان را به خود جلب نماید. تا این که یک روز به حضور شخص پرنس ویلیام بار یافت. پرنس یک دست از کمیاب­ترین سکه­های او را خرید و این نخستین معامله­ای بود که میان یک روچیلد و حاکم یک منطقه صورت گرفت. کمی بعد روچیلد با سایر حاکمان منطقه هم ارتباط تجاری برقرار کرده بود. پس از مدتی روچیلد موفق شد لوحی با نشان خاندان هس- هانائو بر سردر مغازه اش نصب کند که با حروف سرخ بر آن نوشته شده بود: «ام. ای. روچیلد، عضو رسمی دربار ملائک نگهبان شاهزاده ویلیام هانائو». در سال 1770 روچیلد با گتل اشنپر که هفده سال داشت ازدواج کرد و خانواده­ بزرگی متشکل از پنج پسر و پنج دختر به وجود آورد. پسرهایشان آمشل، سالامون، ناتان، کالمان(کارل) و جیکوب(جیمز) نام داشتند. ویلیام هانائو در کار «تجارت گوشت انسان» دست داشت. این شاهزاده که با خاندانهای سلطنتی متعددی در اروپا قرابت داشت به کشورهای مختلف سرباز اجاره می­داد. تجارت سرباز برای او سود سرشاری به بار آورد به طوری که وقتی مرد دویست میلیون دلار از خود بر جای گذاشت: یعنی بیشترین ثروتی که تا آن زمان در اروپا انباشته شده شده بود. روچیلد به خدمت این دلال «گله­های انسان» درآمد و در این موقعیت جدید چنان جدّیت و مسئولیت­پذیری از خود نشان داد که وقتی ویلیام بالاجبار به دانمارک گریخت، ششصد هزار پوند (که در آن موقع سی میلیون دلار ارزش داشت) را برای نگهداری به او سپرد... روچیلد نیز این پول را که در واقع به سربازان ویلیام تعلق داشت تصاحب کرده و با آن به تجارت مشغول شد. به پشتوانه­ این پول بود که مایر آمشل روچیلد تصمیم گرفت اقداماتش را به طور چشم­گیری گسترش داده و در نهایت به اولین بانکدار جهانی تبدیل گردد... بنابر دایره­المعارف یهودشناسی(سال 1905،ص494)، ناتان با این پول غارت شده در طلای کمپانی هند شرقی سرمایه­گذاری کرد، چون می­دانست که هنگام لشگرکشی­های ولینگتون به آن نیاز خواهد شد. با استفاده از این پول دزدی، ناتان از چهار جنبه­ مختلف سود برد: 1- از فروش سهام ولینگتون، 2- از فروش طلا به ولینگتون، 3- از بازخرید آن، 4- از حواله کردن آن به پرتغال... و این نقطه­ شروع اموال و دارایی های عظیم خانواده بود. خاندان روچیلد با ثروت هنگفتی که از چنین راه­های نامشروعی انباشته شده بود، شعبه­های دیگر بنیاد روچیلدها را در برلین، وین، پاریس و ناپل افتتاح کرد. روچیلد هر یک از پسرانش را برای اداره­ یکی از این شعبه­ها برگزید: آمشل برای اداره شعبه­ برلین در نظر گرفته شد، سالامون مسئول شعبه­ وین گردید، جاکوب به پاریس رفت و کالمان بانک روچیلد در ناپل را افتتاح نمود. مقر اصلی بنیاد روچیلد هم در لندن قرار گرفت و هنوز هم همانجاست. به گفته­ ویلیام گای کار، ناخدا سوم و افسر اطلاعاتی نیروی دریایی سلطنتی کانادا که ارتباطات نزدیکی با حلقه­های اطلاعاتی در سراسر جهان داشت، این بنیانگذار سلسله­ روچیلد بود که سنگ­بنای تشکیل ایلومیناتی را طرح­ریزی کرد و سپس اجرا و گسترش آن را به آدام ویشاپت واگذارد. مایر آمشل سرانجام در 19 سپتامبر 1812 از دنیا رفت و وصیتنامه­ای از خود بر جای گذاشت که در آن قوانین ویژه­ای وضع کرده و نحوه­ عملکرد خاندان را در سال­های آتی مشخص کرد:  1- تمام پست­های کلیدی بنیاد روچیلد باید در اختیار افراد خانواده باشد، نه افراد اجیر شده. فقط افراد مذکر خانواده اجازه­ مشارکت در فعالیتهای تجاری را دارا می­باشند. پسر ارشد خانواده باید به عنوان بزرگ و سرپرست خاندان منصوب شود مگر این که اکثریت خاندان بر کس دیگری اتفاق نظر داشته باشند. 2- افراد خانواده می بایست با ازدواج­های درون­خانواده­ای با عموزاده­های درجه اول یا دوم خود از پراکنده شدن ثروت کلان خانواده جلوگیری نمایند(این قانون در ابتدا به شدت مراعات می­شد، اما بعدها که خانواده­های یهودی و بانکدار دیگری هم پا به عرصه وجود نهادند، این امکان فراهم شد که برخی از افراد خانواده با افراد برگزیده­­ای از این طبقات ازدواج نمایند). 3- آمشل به صراحت تمام وارثینش را تحت هر شرایطی از داشتن «هر گونه سیاهه اموال و املاک که توسط دولت تنظیم شده و در دسترس عموم باشد» منع کرده است: «همچنین هرگونه اقدام قانونی برای مشخص شدن یا چاپ میزان مبلغ به ارث گذاشته شده را ممنوع اعلام می­کنم... هرکس این قوانین را نادیده گرفته و هرگونه اقدامی مغایر آنها انجام دهد، اقدام او به عنوان مخالفت با وصیتنامه تلقی شده و به سزای چنین اقدامی خواهد رسید».  4- روچیلد خانواده را به داشتن مشارکت دائمی با یکدیگر دستور داد و مقرر کرد بخشی از سود حاصل از املاک که به افراد مؤنث فامیل تعلق می­گیرد در اختیار همسر و پسرانشان قرار گرفته و توسط آنها مدیریت شود. زنان هیچ نقشی در اداره­ امور تجاری نخواهند داشت و هر کدام از آنها که با این موضوع مخالفت کند سهم سود خود از املاک را از دست خواهد داد(این بند آخر برای این بود که هرگونه فکر جدا شدن از خانواده را در نطفه خفه کند)... فردریک مورتون، نویسنده­ شرح حال روچیلدها می­گوید: مایر آمشل روچیلد و پنج پسرش، جادوگران امور مالی و حسابگران دیو صفتی بودند که با کمک یک نیروی محرکه­ شیطانی قدرت انجام چنین امور مخفیانه­ای را به دست آورد­ه­اند...

پس از پایان جنگ های داخلی تا سال 1914 کارگزاران اصلی بانکداران جهانی در ایالات متحده کمپانی کوهن، لوئب و شریک و همچنین بنگاه جی. پی. مورگان بودند. مجله نیوزویک در شماره اول فوریه 1936، درباره کمپانی کوهن،لوئب و شریک چنین می­نویسد: «آبراهام کوهن و سالومون لوئب از سال 1850 در شهر لافایت ایالت ایندیانا به تجارت عمده کالاهای ممنوعه مشغول بوده­اند. همانطور که در مناطق تازه اسکان یافته معمول است، بیشتر معاملات به صورت نسیه و با استفاده از اعتبارات انجام می­شد، و طولی نکشید که این دو فهمیدند به دو بانکدار تمام عیار تبدیل شده­اند ... در 1867 یک جوان مهاجر آلمانی به نام جیکوب شیف را به عنوان شریک برگزیده و بانک کوهن، لوئب و شریک را در نیویورک تاسیس کردند. شیف جوان با برخی از سران مالی اروپا ارتباط داشت. پس از ده سال کوهن بازنشسته شد و جیکوب شیف به ریاست بنگاه کوهن لوئب و شریک رسید. از این طریق بود که ارتباط پایتخت­ های اروپایی با صنعت آمریکا برقرار گردید».  سران مالی اروپایی که شیف با آنان در ارتباط بود، کسانی نبودند جز روچیلدها و نماینده­ آنها در آلمان یعنی کمپانی ام. ام. واربرگ در هامبورگ و آمستردام. روچیلدها در عرض 20 سال و از طریق ارتباط میان شیف و واربرگ سرمایه ­هنگفتی را در اختیار جان دی. راکفلر قرار دادند تا به وسیله آن امپراطوری نفتی خود را گسترش دهد. از جمله اقدامات دیگر آنها در این مدت پشتیبانی مالی از ادوارد هریمن در صنعت راه آهن و آندرو کارنگی در صنعت فولاد بود.  با آغاز قرن بیستم، روچیلدها که از روند پیشرفت امور توسط عاملانشان در آمریکا چندان راضی نبودند، یکی از کارآمدترین افرادشان به نام پاول موریتز واربرگ را به نیویورک فرستادند...  در اوایل سال 1907، جیکوب شیف رئیس شرکت کوهن، لوئب و شریک که دست­ نشانده­ روچیلدها بود در سخنرانی­اش در اتاق بازرگانی نیویورک هشدار داد: « بدون داشتن یک بانک مرکزی و کنترل مناسب منابع اعتباری، این کشور به جدی­ترین و گسترده­ترین بحران مالی تاریخ دچار خواهد شد». اندکی پس از آن ایالات متحده در بحران پولی غوطه ور شد که تمام علائم مشخصه بحران­های دست­ ساز روچیلدها را با خود داشت. بحرانی که در پی آن هشدار به وقوع پیوست، هزاران نفر از مردم بی­گناه سراسر کشور را به خاک سیاه نشاند و در عوض میلیاردها دلار سود برای طبقه ممتاز بانکدار به ارمغان آورد. آنها از طریق این بحران با یک تیر دو نشان زدند: 1- سود عظیم مالی که نصیب افراد درون سیستم شد. 2- مجاب شدن مردم آمریکا به این که داشتن بانک مرکزی برای آنها یک نیاز حیاتی ا­ست. بعدها پاول واربرگ در حضور کمیته­ پول و بانکداری اعتراف کرد که: «در بحران 1907، این من بودم که برای اولین بار ایده­ داشتن یک صرافخانه­ ملی (یا همان بانک مرکزی) را مطرح کردم. ایده­ ای که در سایه­ آن تمام اهداف اصلی بانکداری به آسانی قابل دستیابی بود». واقعاً هم همین طور بود. بانکداران جهانی برای دستیابی به این حیله­ کارآمد، مجبور شدند کیسه­ حقه­ هایشان را حسابی زیر و رو کنند. حیله­ای که عظیم­ترین کودتای آن روزگار محسوب می­شد: ایجاد یک سیستم خصوصی برای مدیریت اندوخته ­های کل کشور، که کنترل تمام دارایی­های ایالات متحده را بدون هیچ دردسری در اختیار عده ­ای انحصار طلب تشنه­ قدرت قرار می­داد ... تعجبی نیست که خود واربرگ بعنوان اولین رئیس فدرال رزرو منصوب گردید! یکی از اعضای کنگره به نام چارلز لیندبرگ پس از تصویب قانون تشکیل فدرال رزرو در 23 دسامبر 1913، دقیقاً روی این واقعیت انگشت گذارد و گفت: «به مجرد امضای این قانون توسط رئیس جمهور (ویلسون)، حکومت نامرئی قدرت های مالی مشروعیت خواهد یافت ... همان بانکداران و سردمداران مالی جهان که عظیم­ترین جنایت های تاریخ به وسیله­ آنها به وقوع پیوسته است... به نقل از شاهدان عینی که به خانه­ یکی از روچیلدهای انگلستان دعوت شده اند، روچیلدها غیر از پول خدای دیگری را نیز پرستش می­کنند: شیطان!... آنها نسل اندر نسل شیطان­پرست بوده­اند و حتی بر سر میز­هایشان جایی را برای او در نظر می­گیرند(Mohr, Gordon. The Hidden Power Behind Freemasonry. Burnsville, MN: Weisman)»-( مترجم: ش- ابری، منبع: وعده صادق-با تلخیص).

 شکل گیری «ایلومیناتی» آغاز اجرای طرحی بود که باید از طریق کنترل نظام مالی نوظهور بر جهان استیلای کامل یابد. خاندانهای ایلومیناتی و در رأس آنها خاندان روچیلد، بیش از نیمی از ثروت جهان را تصاحب نموده اند. بدون کنترل مالی روچیلدها، تمام مردم جهان می توانند در ثروت و نعمت فراوان زندگی نمایند. آنها قصد دارند تا با ایجاد پول واحد جهانی، بزرگترین گام را به سوی تشکیل حکومت جهانی خود بردارند.ایجاد پول واحد اروپا (EURO) نقطه آغاز رسمی این پروژه بوده است. جرج سوروس، سرمایه دار صهیونیست آمریکایی در مصاحبه ای با روزنامه فایننشال تایمز گفته است: «روندی در راستای تغییر ذخایر ارزی از دلار در جریان است و سقوط دلار منظم و مطلوب و مورد نظر است. سیستم مالی جهانی، نیازمند یک ارز واحد جهانی نیز هست». سوروس واحد سنجش و محاسبه صندوق بین المللی پول (SDR) را به عنوان واحد جدید پول بین المللی معرفی نموده است. شایان ذکر است که  سوروس در اظهار نظری گفته است: مردم غرب نمی دانند چه در شرف انجام است. شرایط غرب امروز مشابه شرایط اتحاد شوروی پیش از فروپاشی است. سازمان های اجرایی دولت جهانی ایلومیناتی به سه طیف قدرت تقسیم می گردند: طیف قدرت اقتصادی و مالی، طیف قدرت نظامی و پلیس، و طیف قدرت علمی. ترکیب رأس و سطوح بالای هرم ایلومیناتی به صورت ذیل است:
- چشم جهان بین یا چشم شیطان: نهاد راهبری.
- آر. تی (RT) : خانوادۀ روچیلد. ایلومیناتی ها این خاندان را تجسم خدایان می دانند.
- شورای 13 نفره یا شورای بزرگ کاهنان.
- شورای 33 نفره یا بالاترین رده فراماسونهای جهان که نخبگان کمیتۀ 300 نفره اند(ریاست کمیتۀ 300 با خاندان سلطنتی انگلستان است).

هدف غاییِ سازمان ایلومیناتی تأسیس یک دولت جهانی است، حتی اگر برای تأسیس آن نیاز به جنگ جهانی سومی باشد.  

برخی از نهادهای اجرایی و باشگاه های تعمّق ایلومیناتی عبارتند از:

-صندوق بین المللی پول و بانک جهانی

-کمیسیون اروپا که دولت اتحادیۀ اروپاست و اعضای آن منتخب مردم نیستند وتحت هیچ کنترل دموکراتیکی قرار ندارد.

- باشگاه رم

- مجمع جهانی اقتصاد(World Economic Forum): معیار پذیرش در این مجمع، سطح قدرت، ثروت و نفوذ کاندیدا در زمینۀ اقتصادی، سیاست بین المللی، تکنولوژی و یا رسانه است. نشست این مجمع در پایان ماه ژانویۀ هر سال در «داووسِ» سوئیس بر پا می شود.    

- شورای روابط خارجی ایالات متحده( CFR- Council on Foreign Relations): ایلومیناتی ها در راستای ایجاد دولت جهانی، «شورای روابط خارجی ایالات متحده» را در سال 1918 تشکیل دادند. این شورا نقش عمده ای در هدایت جنگ جهانی اول، ایجاد «جامعۀ ملل»، هدایت جنگ جهانی دوم، تدوین اهداف جنگی آمریکا، تأسیس سازمان ملل متحد(1) و جهت گیری کلی و دراز مدت سیاست خارجی آمریکا در چند دهۀ بعد داشته است. این شورا که خود را «نهاد حاکمه» می نامد پس از جنگ اول جهانی به این نتیجه رسید که برای اداره جهان و همچنین ترسیم آیندۀ آن، نیاز به یک سیستم فکری برای طرح ریزیهای استراتژیک دارد. 2500 مرکز مطالعات استراتژیک با بودجه های دولتی از زیرمجموعه های این شورا هستند که هر یک در حوزه های تحقیقاتی گوناگون دربارۀ بخشهای گوناگون دنیا به مطالعه و طرح ریزی مشغولند. در مراکز مطالعات استراتژیک، در مرحلۀ اول تانکهای فکری(think tanks) تولید فکر می کنند. در مرحلۀ دوم، فکر تولید شده در اختیار گروه دیگری قرار می گیرد تا آن را تبدیل به سیستم نمایند. سپس این سیستم از طریق سازمان فراماسونری ضمانت اجرا یافته و به دولتمردان منعکس می گردد. مؤسسۀ اَمریکن اینترپرایز یکی از زیرمجموعه های نهاد حاکمه است که در حوزۀ اقتصاد و سیاست بین الملل مطالعه و تحقیق می کند. بنیاد کارنگی نیز به موضوع حقوق و امنیت ملی و بین المللی می پردازد. به موازات نهاد حاکمه، «باشگاه رم» نیز برای ادارۀ جهان در یکصد سال آینده برنامه ریزی می کند.

1-سازمان ملل متحد از بدو تأسیس تحت نفوذ و سلطۀ یهود بوده است. نام 22 یهودی که در شعبۀ دبیرکلّی، 4 یهودی که در شعبۀ اطلاعات، 3 یهودی که در شعبۀ داخلی، 11 یهودی که در سازمان تغذیه و کشاورزى، 8 یهودی که در بانک عمران بین‏المللى،9 یهودی که در صندوق بین المللی پول، 2 یهودی که در سازمان پناهندگان بین‏المللى، 4 یهودی که در سازمان بهداشت جهانى، پست های مدیریت و اجرایی را در اختیار دارند در کتاب «الخطر المحیط بالاسلام» ذکر شده است. این منبع می افزاید: ریاست هیئت مبادلات خارجى و ریاست هیئت تنظیم فرهنگ جهانى یونسکو و نیز ریاست هیئت مربوط به امور داخلى و نیز ریاست شعبۀ استعلامات سازمان تجارت جهانی در اختیار یهودیان است. لازم به ذکر است که ساختمان سازمان ملل متحد در ملک شخصی راکفلرها بنا شده است. راکفلرها زرسالاران یهودی هستند که در پسِ نقابِ پروتستانتیزم مسیحی پنهان شده اند.تفکر جهان وطنیِ یهود عمدتاً از دو طریق سازمان ملل متحد و ایدئولوژی کمونیزم به جهانیان تزریق شد.

200 شرکت چندملیتی، بنیادهای بزرگ، رسانه های جمعی، دانشگاههای برگزیده، سازمانهای خصوصی طرح ریزی سیاست، بانکداران و صاحبان صنایع آمریکا با بیشترین میزان علاقه به امور بین المللی، زیر مجموعه های اصلی این نهاد را تشکیل می دهند. این شورا در حدود پنج هزار عضو دارد که متصدیان پست های کلیدی دولت آمریکا تنها از میان آنان انتخاب می شوند. از بین بردن تدریجی حاکمیت های ملّی در راستای ایجاد دولت جهانی، هدف نهایی این شوراست. دوماهنامۀ «فارین اِفِرز» ارگان رسمیِ این شوراست که زیر نظر دکتر ساموئل هانتینگتون اداره می شود. هر چه در این دوماهنامه نوشته می شود مبنای ساماندهی دنیا قرار می گیرد.

-مؤسسۀ سلطنتی امور بین المللی: سازمانی است هم عرض شورای روابط خارجی آمریکا که نقش این شورا را در اروپا(انگلستان) ایفا می کند.

-گروه بیلدِربِرگ Bilderbergers: ایلومیناتی ها در دهۀ 1950 میلادی، در راستای تلاش برای تشکیل دولت واحد جهانی، با پیوند نیروهای اروپایی خود به شورای روابط خارجی، نهاد بیلدربرگ را تشکیل دادند. شرکت کنندگان در نشستهای سالانۀ بیلدربرگ عمدتاً بانکداران بزرگ، متخصصان امور نظامی، سران رسانه ها و شرکتهای بین المللی بزرگ، و رهبران سیاسی اروپا و آمریکای شمالی هستند. این نهاد با استفاده از اهرمهایی چون بانک جهانی، صندوق بین المللی پول، سازمان تجارت جهانی...، قیمت نفت و طلای سال را تعیین کرده و نیز سیاستهایی در جهت منافع بانیانِ خود بر کشورها تحمیل می کند. (به قول بنجامین دیزرائیلی، نخست وزیر سابق انگلستان: «جهان از سوی شخصیت هایی بسیار متفاوت از آنچه در تصور عموم شکل گرفته است اداره می شود»-سایه های قدرت؛ جیمز پرلاف). بسیاری از افراد خانواده های سلطنتی اروپا از اعضای دائم گروه بیلدربرگ هستند. تعداد اعضای ثابت گروه بیلدربرگ به حدود ۱۳۰ نفر می‌رسد. نشستهای چهار روزۀ بیلدربرگ در یکی از هتلهای پنج ستارۀ دنیا و بدون پوشش رسانه ای بر پا می گردد. اجلاس گروه 8 معمولاً به فاصلۀ کوتاهی پس از نشست بیلدربرگ برگزار می گردد. به اعتراف خبرگزاری بی بی سی، بیلدربرگ هدایتگر سیاستهای بین المللی از پشت درهای بسته است- منابع: روزنامۀ گاردین، مورخ 10/3/2001 - bilderberg.org

 

 

  دیوید راکفلر؛ سرکرده شبکه صهیونیستی ایالات متحده   

دیوید راکفلر در کتاب خاطرات خود می نویسد: «اگر من متهم به تلاش برای ایجاد دولت واحد جهانی هستم به این اتهام افتخار می‌کنم». وی به تازگی نیز اظهار داشته است: «جهان در شرایط کنونی بسیار مستعد ایجاد دولت جهانی است. حاکمیّت فراملی نخبگان و بانک‌داران جهانی بسیار بهتر از حاکمیّت ملی و سیاست محدود کننده‌ ناسیونالیسم است». 

- تشکیلات جهانی کمیسیون سه جانبه Trilaterals: این سازمان به ابتکار دیوید راکفلر در سال 1972 تأسیس شد. گروه بیلدربرگ دکترین ایجاد نظام واحد اقتصاد جهانی و زمینه های اجرایی آن را به مدت ربع قرن پرورش داده و آن را تحویل کمیسیون سه جانبه داد. زمینۀ اقتصادی این اتحادیه، چندملیّتی شدن صنایع و بانکهای جهان است. حدود 2800 شرکت و بانک چندملیّتی از بزرگترین بانکها و صنایع آمریکای شمالی، اروپای غربی و ژاپن شریان تولیدی و پولیِ این اتحادیه را تشکیل می دهند. این اتحادیۀ بین المللی حدود 72 درصد قدرت علمی و تکنولوژیکی و مراکز پژوهشی جهان و همچنین سه چهارم قدرت تسلیحاتی جهان را در خود متمرکز و متحد نموده است. این اتحادیه حتی تلاش می کند تا مسائل یک قرن آینده را بر اساس شناخت از واقعیات موجود جهان پیش بینی نموده و در مسیر آن منافع خود را جستجو کند. سازمان یونسکو یکی از توابع کمیسیون سه جانبه است. یکی از اقدامات این سازمان که با هدف ایجاد تفاهم فکری و فرهنگی بین ملل جهان تأسیس شده است چاپ و انتشار کتابهایی است که به زبان ظاهراً علمی و منطقی و استدلالی با بهره گیری از آخرین روشهای القاء و اثبات اندیشه و در عین حال با تظاهر به دفاع از بشریت و آیندۀ آن، برای ایجاد دولت واحد جهانیِ صهیونیزم زمینه سازی می کند. «مؤسسان یونسکو دو صهیونیست به نامهای ا.سورفیلد و جی.آیزنهارد هستند. شخصیتهای دیگر این مرکز مهم فرهنگی یهودیان ذیل هستند: ام لاون؛ رئیس شعبه فرهنگ جهانی، اچ کاپلن؛ رئیس بخش اطلاعات عمومی، اس اچ وتیز؛ رئیس بخش بودجه و امور اداری، اس.سامون سبلیکی؛ رئیس شعبه استقلال، بی.ابرامبسکی؛ رئیس شعبه پناهندگان و جهانگردی، بی.ورمل؛ رئیس شعبه سازمان، ای.ویلسکی؛ رئیس شعبه فنی و...» - سلطۀ پنهانی؛ مجید صفاتاج، انتشارات آرون، 1383، صفحه 204. 

شرکتهای چندملیّتی با برخورداری از ارتباطات فوری و حمل و نقل سریع، به کار خرید مواد خام تولید شده در یک گروه از کشورها و تبدیل آن به کالا با نیروی انسانی در گروه دیگری از کشورها و نهایتاً عرضه و فروش آن کالاها در کشورهای گروه سوم به فعالیت مشغولند. این شرکتها تولید مایحتاج روزانۀ مردم چون مواد غذایی، پوشاک و انرژی را در انحصار گرفته و بر پژوهش و توسعۀ تکنولوژی جدید تسلط دارند. اقتصاد بسیاری از کشورها در نتیجۀ فعالیتهای این اتحادیه و نیز تحمیل نسخه های اقتصادی بانک جهانی و صندوق بین المللی پول از رشد باز مانده و یا فلج گردیده است. به عنوان نمونه، این نهادهای مالی چند سال پیش با نسخه های خود اقتصاد آرژانتین را به سقوط کشاندند به طوری که این کشور در عرض پنج روز، چهار رئیس جمهور عوض کرد. این شکلِ جدیدِ استعمارگریِ قدرتهای غربی است که سابقاً با لشگرکشی و خونریزی اعمال می گشت. البته باید توجه داشت که استعمارگران حتی امروز نیز در مناطق بسیار مهم و استراتژیکی چون عراق، نقاب از چهره بر گرفته و به شیوۀ سنتیِ خشونت عریان متوسل می شوند. کشانیدن نظامهای اقتصادی جهان به سوی فروپاشی و سوق دادن کشورها به سوی بحرانهای سیاسی از رئوس فعالیتهای سردمداران این اتحادیه است. این اتحادیه با سلطه بر سیستم ارتباطات توده ای جهانی، جهانیان را به سوی مصرف گرایی، مُدپرستی و خرید روزافزون کالاهای شرکتهای چندملیّتی سوق می دهد. این اتحادیه نه تنها محصولات خود، بلکه شیوه های زندگی و الگوی مصرفیِ جامعۀ آمریکا را تبلیغ و ترویج می نماید. رسانه های گروهی اندیشه ها و مطامع این اتحادیه را منتشر کرده و جهانیان را تحت بمباران القائات برنامه ریزی شده قرار می دهند.

 

        

 

 

 

 

هر فرد یا گروهی که قدمی مؤثر در راه افشای توطئه های -اقتصادی-سیاسی-فرهنگیِ این اتحادیه بردارد بهای سنگینی پرداخت می کند. صهیونیزم بین المللی دولت بیل کلینتون را واداشت تا به وسیلۀ پلیس فدرال این کشور قریب به 60 تن از اعضای کلیسای داودیان را که بیشتر ایشان زنان و کودکان و سالمندان بودند در آتش بسوزاند. گناه ایشان این بود که منشأ فسادهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را در آمریکا تشخیص داده و از آن کناره گرفته و آن را افشاء می کردند. به عنوان نمونه آنان تماشای تلویزیون که مؤثرترین ابزار صهیونیزم برای اشاعۀ مصرف گرایی و به غفلت و فساد کشیدن جامعه است را تحریم کرده بودند. شیوۀ زندگی نسبتاً روحانیِ ایشان برای فطرت های سلیم بسیار جذاب بود و آنان در حال کسب شهرت و محبوبیت در جامعه بودند و این برای صاحبان سرمایه و سردمداران فساد قابل تحمل نبود، از این رو تصمیم گرفتند که با زنده زنده سوزانیدن ایشان در کلیسایشان، از شرّ ایشان رها شده و نیز هشداری به همفکران ایشان بدهند. لازم به ذکر است که در دهۀ هشتاد میلادی نیز برخوردی مشابه با «اُشو» صورت گرفت. وی به دعوت پیروان آمریکایی اش در این کشور اقامت گزیده بود و پیروانش اراضی وسیعی در اختیار وی قرار داده بودند که آن را به مرکزی برای ترویج تعالیم خود تبدیل نماید. تعالیم اشو نیز که ارزشهای مصرفی آمریکا را به چالش می کشید مورد اقبال گستردۀ آمریکائیان قرار گرفت. دولت آمریکا وی را به بهانۀ اقامت غیرقانونی بازداشت کرده و در زندان مسموم نموده و سپس از آمریکا اخراج کرد. وی به فاصلۀ کوتاهی پس از ترک آمریکا درگذشت. وی پیش از مرگ، دولت آمریکا را مسئول مرگ خود معرفی نمود.

این اتحادیه روز به روز بر ثروت، قدرت و نفوذ خود می افزاید. به موازات رشد ثروت این اتحادیه روز به روز بر تعداد گرسنگان و قحطی زدگان جهان افزوده گشته و شرایط زندگی برای اکثریت مردم جهان سخت تر می گردد. امروزه بنا بر آمار رسمی، یک میلیارد نفر در جهان گرسنه اند و ایلومیناتی ها به شدت تلاش می کنند تا با سیاستهای اقتصادی خود هر چه بیشتر بر این تعداد بیافزایند تا به طوری که در پروتکلهای خود عنوان می کنند؛ «مردم برای یک لقمه نان در برابرشان به سجده در آیند» و بدین ترتیب هیچ خطری از جانب تودۀ مردم حکومت جهانی شان را تهدید نکند. باید توجه داشت که مصرف کالاهای شرکتها و کارخانه های صهیونیستی کمک به ستمگران بیرحمی محسوب می شود که صدها سال است که خون ضعفای جهان را در شیشه می کنند- منابع: تصویر آینده؛ شمس الدین رحمانی- سه جانبه خواهی؛ هالی اسکلار، ترجمۀ عبدالرحمن عالم- از مقالۀ «زرسالاری»؛ نرم افزار «پژوهۀ شیطان»، محصول گروه پژوهشی هنری حنیف(با تلخیص).

 

    

  

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد